توصیف شخصی که از تعجب یا حیرت دهانش باز می ماند، اغلب به دلیل تمرکز خود را از دست دادن به دلیل چیزی غیرمنتظره یا تکان دهنده
... [مشاهده متن کامل]
فک کسی افتادن به دلیل تعجب و شوک
مثال؛
/slakˈdʒɔːd/ ( adj ) – meaning: having the mouth hanging loosely open as if in shock surprise or confusion. ( New Oxford American Dictionary )
باز ماندن دهان یا آویزان شدن چانه بر اثر شُک، تعجب و یا گیج شدن.
... [مشاهده متن کامل]
Example 1: 👇
It was full of slack - jawed people eating popcorn and staring endlessly at the products.
اون مکان مملو از مردم با دهان های باز ( چانه های افتاده ) بود که ذرت بو داده می خوردند و با تعجب و بی وقفه، به محصولات خیره ماندند.
Example 2: 👇
Anthony and Doc stared slack - jawed at the intruders for a moment.
آنتونی و داک برای لحظه ای با آرواره های افتاده ( دهان باز ) به مزاحمان خیره شدند.
Example 3: 👇
Let’s say that this morning our storyteller tells her friends the story of “How I Put My Kids on the School Bus. ” Like Coleridge’s Ancient Mariner, she hooks everyone’s attention. She draws them into her spell, holding them slack - jawed over their coffee cups.
* Story - by Robert McKee
بیایید بگوییم که امروز صبح، قصه گوی ما داستان #چگونه بچه هایم را سوار اتوبوس مدرسه می کنم# را برای دوستانش تعریف می کند. او آنها را طلسم کرده و مانند ملوانِ شعر کالریج ( ملوان پیر ) ، توجه همه را به خود جلب می کند بگونه ای که آنها با فک شل و لبهای نیمه باز روی فنجان های قهوه به صحبتهای او گوش می دهند.
* متن انتخابی: از کتابی با عنوان #داستان# اثر رابرت مکی
باز ماندن دهان یا آویزان شدن چانه بر اثر شُک، تعجب و یا گیج شدن.
... [مشاهده متن کامل]
اون مکان مملو از مردم با دهان های باز ( چانه های افتاده ) بود که ذرت بو داده می خوردند و با تعجب و بی وقفه، به محصولات خیره ماندند.
آنتونی و داک برای لحظه ای با آرواره های افتاده ( دهان باز ) به مزاحمان خیره شدند.
بیایید بگوییم که امروز صبح، قصه گوی ما داستان #چگونه بچه هایم را سوار اتوبوس مدرسه می کنم# را برای دوستانش تعریف می کند. او آنها را طلسم کرده و مانند ملوانِ شعر کالریج ( ملوان پیر ) ، توجه همه را به خود جلب می کند بگونه ای که آنها با فک شل و لبهای نیمه باز روی فنجان های قهوه به صحبتهای او گوش می دهند.
* متن انتخابی: از کتابی با عنوان #داستان# اثر رابرت مکی