sky

/ˈskaɪ//skaɪ/

معنی: اب و هوا، فلک، آسمان، سپهر، توپ هوایی زدن، در مقام منیعی قرار دادن، زیاد بالا بردن
معانی دیگر: گردون، عرش، آب و هوا، به هوا افکندن، هوا کردن، انداختن، (عکس یا نقاشی و غیره) از دیوار آویختن (به ویژه در ارتفاع زیاد)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: skies
(1) تعریف: the upper atmosphere, esp. as it appears to arch over the earth.
مشابه: air

(2) تعریف: the uppermost level or degree.

(3) تعریف: (often pl.) the appearance of the atmosphere with respect to weather conditions.

- We will have blue skies this week.
[ترجمه RM] این هفته ما آسمانی آبی خواهیم داشت
|
[ترجمه ......] اسکای یعنی آسمان
|
[ترجمه گوگل] این هفته آسمان آبی خواهیم داشت
[ترجمه ترگمان] ما این هفته آسمان آبی خواهیم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: skies, skying, skied
• : تعریف: to throw or hit high in the air.

- The batter skied the ball to center field.
[ترجمه رضا نظری] ترتزکرستزگازوگزدگزلکطلنینلیمابایتلبتطبتتبتبطتبی
|
[ترجمه گوگل] ضربه زننده توپ را به سمت میدان مرکزی اسکی کرد
[ترجمه ترگمان] The توپ را به سمت میدان مرکزی پرتاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a sky thick with stars
آسمانی پر از ستاره

2. the sky cleared and the sun shone
آسمان باز شد و خورشید درخشید.

3. the sky is blue
آسمان آبی است.

4. the sky threatens a storm
آسمان خبر از توفان می دهد.

5. the sky was covered by clouds
آسمان از ابر پوشیده شده بود.

6. the sky was covered by gray clouds promising rain
آسمان پوشیده از ابرهای خاکستری بود که نوید باران را می داد

7. the sky is the limit
حد ندارد،تا دلت بخواهد،حد و حصری برآن متصور نیست،بسیار زیاد

8. a blue sky shot with white clouds
آسمان آبی درآمیخته با ابرهای سپید

9. a cloudy sky
آسمان ابری

10. a heavy sky
آسمان ابرآلود

11. a lambent sky
آسمان کم نور

12. a serene sky
آسمان صاف

13. a starless sky
آسمانی بی ستاره

14. a starry sky
آسمان پرستاره

15. a sullen sky
آسمان گرفته

16. an overcast sky
آسمان گرفته

17. the blue sky of autumn laughs above us
آسمان آبی پاییزی بالای سرمان خندان است.

18. the leaden sky
آسمان سرب فام

19. the lowering sky
آسمان تیره و تار

20. the pallid sky
آسمان مات

21. fireworks illuminated the sky
آتشبازی آسمان را نورانی کرد.

22. sandstorms beclouded the sky
توفان شن آسمان را غبارآلود کرد.

23. smoke blackened the sky
دود آسمان را سیاه کرد.

24. the peace of sky and mountain
آرامش آسمان و کوه

25. the warm southern sky
آب هوای گرم جنوبی

26. pie in the sky
نقشه ی غیر عملی،آرمان تحقق ناپذیر،خواب و خیال

27. a ribbon of blue sky between two clouds
باریکه ای از آسمان آبی میان دو ابر

28. anywhere you go, the sky is the same color
به هر کجا که روی آسمان همین رنگ است.

29. chimneys pluming the wintery sky
دود کش هایی که در آسمان زمستانی دود متصاعد می کردند

30. clouds fleeting across the sky
ابرهایی که با شتاب در آسمان حرکت می کنند.

31. clouds were graying the sky
ابرها آسمان را دلگیر می کرد.

32. he was raking the sky with his binoculars
او با دوربین خود آسمان را جارو می کرد.

33. jet planes scored the sky with their vapor trails
هواپیماهای جت با نواره های بخار خود آسمان را خط انداختند.

34. searchlights scanned the dark sky
نورافکن ها آسمان تیره را جارو وار می پیمودند.

35. the illumination of the sky by searchlights
نورانی شدن آسمان با نورافکن ها

36. countless stars glitter in the sky
ستارگان بی شمار در آسمان می درخشند.

37. fighter planes swept across the sky
هواپیماهای جنگنده با سرعت از آسمان گذشتند.

38. from the top of the sky
از بالای آسمان

39. lightnings were flashing in the sky
آذرخش ها آسمان را منور می کردند.

40. stars twinkled in the dark sky
ستارگان در آسمان تیره چشمک می زدند.

41. the sun wheeled over the sky
خورشید در آسمان قوس زد.

42. the sun's career through the sky
مسیر خورشید در آسمان

43. when the day dawns, the sky grows light
هنگامی که روز می شود (فرا می رسد) آسمان روشن می گردد.

44. out of a clear (blue) sky
ناگهان،بی مقدمه،مثل برق

45. a bird that shears the spring sky
پرنده ای که آسمان بهاری را می شکافد

46. a cloud of locusts darkened the sky
ابری از ملخ آسمان را سیاه کرد.

47. a tower rearing far into the sky
برجی که سر برآسمان کشیده بود

48. dark clouds were scudding across the sky
ابرهای تیره آسمان را به سرعت می پیمودند.

49. i saw birds knifing the autumn sky
پرندگانی را می دیدم که مثل تیر در آسمان پاییزی در پرواز بودند.

50. mountains which were jutting into the sky
کوه هایی که سر به آسمان کشیده بود.

51. sunset colors were splashed across the sky
رنگ های غروب آفتاب در سرتاسر آسمان پراکنده شده بودند.

52. the meteor's path in the night sky
مسیر شهاب در آسمان شب

53. the moon rode in the night sky
ماه در آسمان شب در حرکت بود.

54. the mystic beauty of that starry sky
زیبایی اعجاب انگیز آن آسمان پرستاره

55. the pelicans were flopping across the sky
پلیکان ها بال می زدند و در آسمان پرواز می کردند.

56. anything lighter than air rises in the sky
هرچیز سبک تر از هوا در آسمان صعود می کند.

57. as night fell, the lights in the sky multiplied
شب که فرارسید نور آسمان (ستارگان) بیشتر شد.

58. colorful balloons were sailing through the blue sky
بالون های رنگارنگ درآسمان آبی حرکت می کردند.

59. in the dark regions of the night sky
در بخش های تاریک آسمان در شب

60. soon the trees will flower and the sky will smile
به زودی درختان گل خواهند داد و آسمان لبخند خواهد زد.

61. the sea seemed to be melting into the sky
به نظر می رسید که دریا دارد با آسمان ممزوج می شود.

62. for a minute the eagle hung poised in the sky
برای لحظه ای عقاب در هوا معلق ماند.

63. the rainbow had made a beautiful arc in the sky
رنگین کمان در هوا قوس زیبایی ایجاد کرده بود.

64. a powerful spout that had made a curve in the sky
فوران آب پر فشاری که در هوا قوس ایجاد کرده بود

65. the locomotive was exhaling puffs of smoke into the blue sky
لوکوموتیو توده های دود را به طرف آسمان آبی بیرون می فرستاد.

66. the wind was blowing and the clouds were flitting across the sky
باد می وزید و ابرها به سرعت آسمان را می پیمودند.

67. the roar of airplane engines and the sharp reports of opening parachutes filled the sky
غرش موتور هواپیماها و صدای باز شدن چترهای نجات آسمان را پر کرد.

مترادف ها

اب و هوا (اسم)
weather, climate, clime, sky

فلک (اسم)
destiny, welkin, fate, heaven, sphere, sky, doom, firmament, felucca

آسمان (اسم)
height, welkin, heaven, loft, sky, firmament, olympus

سپهر (اسم)
heaven, sky

توپ هوایی زدن (فعل)
loft, sky

در مقام منیعی قرار دادن (فعل)
sky

زیاد بالا بردن (فعل)
sky

تخصصی

[آب و خاک] آسمان

انگلیسی به انگلیسی

• upper atmosphere of the earth; heavens; highest level
hit or throw high into the air (i.e. a ball)
the sky is the space around the earth which you can see when you stand outside and look upwards.

پیشنهاد کاربران

In slang, “sky” is used to describe a feeling of sadness or being down. It is often used as a shorthand way to express one’s emotions.
در زبان عامیانه، "آسمان/sky" برای توصیف احساس غم یا احساس افسردگی. اغلب به عنوان روشی کوتاه برای بیان احساسات استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

“I’m feeling a bit sky today, I could use some cheering up. ”
A friend might ask, “Hey, you seem a little sky lately, is everything okay?”
In a journal entry, someone might write, “Feeling sky today, need to find some ways to lift my spirits. ”

sky
منابع• https://fluentslang.com/slang-for-blue/
آسمان، آسمانی
مثال: The sky was clear and blue.
آسمان صاف و آبی بود.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
تتق نیلی. [ ت ُ ت ُ ق ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است. ( برهان ) ( آنندراج ) . آسمان. ( فرهنگ رشیدی ) ( ناظم الاطباء ) . || ابر سیاه. ( برهان ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . رجوع به تتق و دیگر ترکیبهای آن شود.
sky=آسمان
The sky was black
آسمان مشکی شده بود
آسمان . بالا بردن
اسمان
He's as sky as a fox
درست این جمله اینه
He's as sly as a fox
Sly:موذی و ناقلا
Sky: آسمان
ثریا
خدا بزرگ است. توکل بر خدا ( sky is high )
به معنای بزرگی و پهناوری آسمان
He's as sky as a fox
او مثل روباه موذیه
بالا بردن
آسمان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس