skulk

/ˈskəlk//skʌlk/

معنی: گروه، دسته، ادم بی بند و بار، دزدکی حرکت کردن، از زیر مسئولیت فرار کردن
معانی دیگر: کمین کردن، مخفیانه اقدام کردن، پاورچین رفتن، (انگلیس) از زیر کار در رفتن، تن به کار ندادن، خود را به مریضی زدن، آدم دغلکار، آدم نابکار، (مهجور) گله ی روباه، در مورد روباه دسته

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: skulks, skulking, skulked
(1) تعریف: to hide or wait in hiding; lurk.
مترادف: couch, lie in wait, lurk
مشابه: hide, loiter, retire, take cover, withdraw

- The would-be thief skulked in the dark entryway.
[ترجمه گوگل] دزد احتمالی در ورودی تاریک جمجمه بود
[ترجمه ترگمان] ممکن است دزد باشد و در ورودی تاریک پنهان شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to move about stealthily; sneak.
مترادف: prowl, sneak
مشابه: creep, lurk, pad, sidle, slide, slink, slip, steal
اسم ( noun )
• : تعریف: one who lies in hiding or sneaks about.
مشابه: ambusher, dastard, sneak, spook, spy

جمله های نمونه

1. He was still skulking around outside when they left the building.
[ترجمه گوگل]وقتی آنها از ساختمان خارج شدند، او هنوز در حال چرخیدن بود
[ترجمه ترگمان]وقتی از ساختمون خارج شدند اون هنوز بیرون پرسه می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You, meanwhile, will be skulking in the safety of the car.
[ترجمه گوگل]شما در عین حال در ایمنی ماشین اسکلت خواهید خورد
[ترجمه ترگمان]در این میان، شما در امنیت ماشین پنهان خواهید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I don't want reporters skulking around.
[ترجمه گوگل]من نمی‌خواهم خبرنگاران در این اطراف هول کنند
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم که خبرنگاران در اطراف پرسه بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He skulked around outside until the police had gone.
[ترجمه Peter Strahm] اون تا زمانی که پلیس رفت بیرون قایم شد.
|
[ترجمه گوگل]او تا زمانی که پلیس رفته بود، در بیرون چرخید
[ترجمه ترگمان]او بیرون خزید تا پلیس ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I thought I saw someone skulking in the bushes - perhaps we should call the police.
[ترجمه Peter Strahm] فکر کنم یک نفر رو که توی بوته ها کمین کرده دیدم، احتمالا بهتره به پلیس زنگ بزنیم.
|
[ترجمه گوگل]فکر کردم کسی را دیدم که در بوته‌ها در حال جمجمه کردن است - شاید باید با پلیس تماس بگیریم
[ترجمه ترگمان]فکر کردم کسی رو دیدم که توی بوته ها قایم شده - شاید باید به پلیس زنگ بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I don't want reporters skulking around here.
[ترجمه گوگل]من نمی‌خواهم خبرنگاران در این اطراف هول کنند
[ترجمه ترگمان]من نمی خوام reporters این اطراف پرسه بزنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There was someone skulking behind the bushes.
[ترجمه Peter Strahm] یک نفر پشت بوته ها کمین کرده بود.
|
[ترجمه گوگل]یک نفر پشت بوته ها قلاب می کرد
[ترجمه ترگمان]کسی پشت بوته ها پنهان شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A Parker tenor solo begins by skulking menacingly around the regular line of a blues solo before exploding into dissonant space.
[ترجمه گوگل]یک تک‌نوازی تنور پارکر، قبل از منفجر شدن در فضای ناهنجار، با جمجمه‌کردن تهدیدآمیز در اطراف خط معمولی تک‌نوازی بلوز آغاز می‌شود
[ترجمه ترگمان]\"پارکر\" که پس از منفجر شدن در فضای regular، با تهدید تهدید آمیز آغاز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If only she could have seen me skulking around at Cliff Top, the very picture of melancholy.
[ترجمه گوگل]اگر فقط می توانست من را در حال غرق شدن در بالای صخره ببیند، همان تصویر مالیخولیایی
[ترجمه ترگمان]اگر می توانست من را دیده باشد که در کلیف تاپ پرسه می زدم، تصویر غم انگیزی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Jack skulked behind his newspaper and watched the girl as her parents ordered tea and teacakes.
[ترجمه گوگل]جک پشت روزنامه‌اش خم شد و دختر را تماشا کرد که والدینش چای و کیک چای سفارش می‌دادند
[ترجمه ترگمان]جک از پشت روزنامه اش پنهان شد و به دختر همان طور که پدر و مادرش دستور چای و چای می دادند نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. After skulking around for half an hour I spotted a kestrel in a tree nearby.
[ترجمه گوگل]بعد از نیم ساعت سرک کشیدن در اطراف درختی که در آن نزدیکی بود یک خرک را دیدم
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه نیم ساعت در اطراف پرسه زدم، kestrel را در درختی در همان نزدیکی تشخیص دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The windows skulked behind their black wrought-iron grilles.
[ترجمه گوگل]پنجره‌ها پشت توری‌های فرفورژه مشکی‌شان غلیظ بود
[ترجمه ترگمان]پنجره ها پشت نرده های آهنی their پنهان شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If there was more than one person skulking there, then he wanted to know about it.
[ترجمه گوگل]اگر بیش از یک نفر در آنجا اسکلت می‌رفت، او می‌خواست در مورد آن بداند
[ترجمه ترگمان]اگر بیش از یک نفر در آنجا پرسه می زد، می خواست در این مورد چیزی بداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You want some weirdo skulking around the aisles, spraying toxic chemicals all over the place?
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید چند قلاب عجیب و غریب در اطراف راهروها بپاشید و مواد شیمیایی سمی را در همه جا اسپری کنید؟
[ترجمه ترگمان]تو می خوای یه آدم خل و چل توی راهرو پرسه بزنه و مواد شیمیایی سمی رو همه جا پخش کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She would not be reduced to skulking in the back room of her own shop.
[ترجمه گوگل]او به جمجمه کردن در اتاق پشتی مغازه خودش خلاصه نمی شود
[ترجمه ترگمان]او حاضر نبود در پستوی مغازه خود پرسه بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گروه (اسم)
many, school, section, outfit, mass, heap, cohort, kind, flock, society, assembly, clique, ring, troop, team, pack, army, host, corps, group, company, platoon, folk, crowd, class, gang, clinch, cluster, bunch, ensign, fry, shoal, bevy, concourse, swarm, throng, congregation, covey, herd, multitude, horde, legion, rout, skulk, squad

دسته (اسم)
detachment, school, section, regimen, hand, party, order, stack, handle, shaft, sect, kind, clump, clique, set, troop, stem, fagot, lever, team, pack, sheaf, army, host, corps, group, company, category, class, gang, assortment, grouping, estate, junta, ear, helm, cluster, ensign, batch, deck, knob, handhold, handgrip, bevy, tuft, fascicle, genre, genus, brigade, wisp, parcel, clan, gens, confraternity, drove, congregation, covey, stud, haft, hilt, skein, helve, horde, nib, shook, rabble, skulk, squad, trusser

ادم بی بندوبار (اسم)
slop, skulk

دزدکی حرکت کردن (فعل)
sneak, skulk

از زیر مسئولیت فرار کردن (فعل)
skulk

انگلیسی به انگلیسی

• one who lurks, one who hides out; one who sneaks about; one who avoids work or responsibility
move in a stealthy manner, sneak about; hide out, lurk; avoid work or responsibility
if you skulk somewhere, you stay there quietly because you do not want to be seen.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To move stealthily, often with a negative intent 🤫 😈
🔍 مترادف: Lurk
✅ مثال: He was caught skulking around the building late at night.
skulk به عنوان فعل به معنای�از نظرها پنهان شدن� با انگیزه ای شوم یا از روی ترس است.
keep out of sight, typically with a sinister or cowardly motive
خزیدن، آهسته به جایی درآمدن و در کنجی نهان شدن
توجه نکردن، حرف نزدن در باره ی چیزی، زیرسیبیلی رد کردن، از کنار چیزی گذشتن، موضوعی را نادیده گرفتن
پلکیدن, پرسه زدن

بپرس