اسم ( noun )
• (1) تعریف: a woman's or girl's garment that hangs from the waist.
• (2) تعریف: the part of a garment such as a dress or jacket that hangs down from the waist.
• (3) تعریف: (offensive slang) a woman.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: skirts, skirting, skirted
حالات: skirts, skirting, skirted
• (1) تعریف: to edge or go around.
• مشابه: border, bypass, circumvent, coast, verge
• مشابه: border, bypass, circumvent, coast, verge
- I skirted the meadow.
[ترجمه کاظمی] چمنزارو دور زدم.|
[ترجمه گوگل] چمنزار را دور زدم[ترجمه ترگمان] از چمن زار گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to go around rather than through or into.
• مشابه: circumvent, rim
• مشابه: circumvent, rim
- The road skirts the city.
[ترجمه Taha] جاده دامن شهر رو تنگ خواهد کرد|
[ترجمه ارغوان] این جاده شهر رو دور میزنه.|
[ترجمه گوگل] جاده دامن شهر را گرفته است[ترجمه ترگمان] جاده دامن شهر را تنگ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to avoid or evade.
• مشابه: circumvent
• مشابه: circumvent
- He skirted the subject of his debts.
[ترجمه گوگل] او موضوع بدهی خود را دور زد
[ترجمه ترگمان] از موضوع قرض خود گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] از موضوع قرض خود گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to border or go along the edge of something.
• مشابه: bound
• مشابه: bound