skinflint

/ˈskɪnflɪnt//ˈskɪnflɪnt/

معنی: خسیس، جوکی، ادم دندان گرد، ادم ممسک
معانی دیگر: چشم تنگ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a stingy person; miser.
مشابه: miser, niggard

جمله های نمونه

1. A skinflint worships money.
[ترجمه گوگل]پوست چخماق پول را می پرستد
[ترجمه ترگمان]آدم خسیس و خسیس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Dolly's a bit of an old skinflint.
[ترجمه گوگل]دالی یک پوسته قدیمی است
[ترجمه ترگمان]دالی خسیس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They live in the nine skinflint boroughs - mostly Tory authorities - which have scrapped their school meals service on cost grounds.
[ترجمه گوگل]آنها در 9 منطقه اسکین فلنت زندگی می کنند - عمدتا مقامات محافظه کار - که خدمات غذای مدرسه خود را به دلایل هزینه لغو کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها در نه نماینده skinflint زندگی می کنند - بیشتر مقامات حزب محافظه کار - که خدمات وعده های غذایی مدارس خود را به دلایل هزینه کنار گذاشته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He's a real skinflint.
[ترجمه گوگل]او یک پوسته واقعی است
[ترجمه ترگمان]خیلی آدم skinflint
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We waited for the old skinflint to find his wallet and pay us our money.
[ترجمه گوگل]منتظر شدیم تا چخماق پیر کیف پولش را پیدا کند و پول ما را بپردازد
[ترجمه ترگمان]منتظر skinflint که کیف پولش را پیدا کند و پول ما را بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her boss is a skinflint. She never wants to splash the cash.
[ترجمه گوگل]رئیس او چخماق است او هرگز نمی خواهد پول نقد را پاشیده شود
[ترجمه ترگمان] رئیسش آدم skinflint اون هیچ وقت نمی خواد پول رو در بیاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He's very tightfisted. Her boss is a skinflint .
[ترجمه گوگل]او خیلی تنگ است رئیس او چخماق است
[ترجمه ترگمان]اون خیلی tightfisted رئیسش آدم skinflint
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An old skinflint walked into a bakery.
[ترجمه گوگل]یک چخماق قدیمی وارد یک نانوایی شد
[ترجمه ترگمان]پیرمرد skinflint در نانوایی راه می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Our team leader isn't a petty skinflint, he's a Communist.
[ترجمه گوگل]رهبر تیم ما یک پوست چخماق کوچک نیست، او یک کمونیست است
[ترجمه ترگمان]رهبر تیم ما آدم petty نیست، یک کمونیست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her boss is a skinflint.
[ترجمه گوگل]رئیس او چخماق است
[ترجمه ترگمان] رئیسش آدم skinflint
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His boss is a skinflint.
[ترجمه گوگل]رئیس او چخماق است
[ترجمه ترگمان] رئیسش آدم skinflint
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This guy is a skinflint.
[ترجمه گوگل]این مرد یک پوست چخماق است
[ترجمه ترگمان] این یارو آدم skinflint
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. My boss is a skinflint .
[ترجمه گوگل]رئیس من چخماق است
[ترجمه ترگمان]رئیس من آدم skinflint
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Grandad went to work for a farmer who was rather an old skinflint.
[ترجمه گوگل]پدربزرگ برای کشاورز رفت که یک چخماق قدیمی بود
[ترجمه ترگمان]پدربزرگ برای یک کشاورز کار می کرد که خسیس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خسیس (اسم)
clam, miser, moneybags, skinflint, tightwad, curmudgeon

جوکی (اسم)
skinflint, yogi

ادم دندان گرد (اسم)
skinflint

ادم ممسک (اسم)
skinflint

انگلیسی به انگلیسی

• stingy person, cheapskate, miser
a skinflint is a very mean person who hates spending money; an informal word.

پیشنهاد کاربران

an ungenerous or niggardly person; miser. ( New Oxford American Dictionary )
شخص خسیس، کِنِس، بخیل، لئیم، پست، و فرومایه
Example 1: 👇
We waited for the old skinflint to find his wallet and pay us our money.
...
[مشاهده متن کامل]

منتظر شدیم تا پیر مرد خسیس کیف پولش را پیدا کند و پول ما را بپردازد.
Example 2: 👇
It's impossible to borrow some money from him. He is a real skinflint.
قرض گرفتن مقداری پول از او غیرممکن است. او یک آدم کِنِس ( پست ) به معنی واقعی است.
Example 3: 👇
BARBARA: Do you expect me to keep up the fiction that Uncle Claud’s death is a regrettable incident?
HASTINGS: Isn't it?
BARBARA: As far as I'm concerned, it's the most marvelous thing that ever happened you don't know what an old skinflint he was. You don't know how he ground us all down.
Black Coffee - a play by Agatha Christie
باربارا: آیا توقع داری که من این داستان را ادامه دهم که مرگ عمو کلود یک حادثه تاسف بار است؟
هاستینگ: اینطور نیست؟
باربارا: تا جایی که به من مربوط می شود، این شگفت انگیزترین اتفاقی است که تا به حال رخ داده است، شما نمی دانید که او چه آدم فرومایه و لئیمی بود. نمی دانید چگونه همه ی ما را زمین گیر کرد ( یا مستأصل کرد و یا از پا درآورد ) .
متن انتخابی: از نمایشنامه ی #قهوه ی تلخ، # اثر آگاتا کریستی

skinflint

بپرس