skimpy

/ˈskɪmpi//ˈskɪmpi/

معنی: خسیس، لئیم، ناقص، اندک، نحیف، قلیل
معانی دیگر: ناکافی، نابسنده، کم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: skimpier, skimpiest
مشتقات: skimpily (adv.), skimpiness (n.)
(1) تعریف: too few, too small, or too thin; barely adequate; scanty.
مترادف: exiguous, frugal, meager, scanty, scrimpy, spare, sparse, stingy
مشابه: inadequate, insufficient, mean, niggardly, penurious, scant, sketchy, slight

(2) تعریف: too economical; stingy.
مترادف: cheap, miserly, niggardly, parsimonious, penurious, stingy
مشابه: close-fisted, frugal, scrimpy, tightfisted

جمله های نمونه

1. skimpy prison meals made him sick
خوراک های ناکافی زندان او را بیمار کرد.

2. Storage space for front passengers is skimpy, limited to door pockets and a small center console.
[ترجمه گوگل]فضای ذخیره سازی برای سرنشینان جلو کم است و محدود به جیب های در و یک کنسول مرکزی کوچک است
[ترجمه ترگمان]فضای ذخیره سازی برای مسافران جلویی کوچک است، محدود به جیب در و یک کنسول مرکزی کوچک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. School towels, she thought, were skimpy beyond belief.
[ترجمه گوگل]او فکر می‌کرد که حوله‌های مدرسه غیرقابل باور بودند
[ترجمه ترگمان]با خودش فکر کرد: حوله مدرسه کمی فراتر از ایمان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Beware of one-line paragraphs, which seem skimpy.
[ترجمه گوگل]مراقب پاراگراف های یک خطی باشید که کم به نظر می رسند
[ترجمه ترگمان]از پاراگراف های یک خط که به نظر کمی سبک می آید آگاه باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Others are skimpy lists of links or legislator photo opportunities.
[ترجمه گوگل]برخی دیگر، فهرست های کوتاهی از پیوندها یا فرصت های عکس قانونگذار هستند
[ترجمه ترگمان]دیگران فهرست های کمی از پیوندها یا فرصت های عکاسی از قانون گذار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They provided only skimpy details.
[ترجمه گوگل]آنها فقط جزئیات مختصری ارائه کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها فقط جزییات کمی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Crombies were skimpy Chesterfields and I never knew a kid to have one made out of real Crombie cloth.
[ترجمه گوگل]کرامبی‌ها چسترفیلدهای کم‌چیز بودند و من هرگز بچه‌ای را نمی‌شناختم که از پارچه‌های کروبی واقعی ساخته شده باشد
[ترجمه ترگمان]Crombies Chesterfields بود و من هیچ وقت بچه نداشتم که یه تیکه پارچه پشمی واقعی درست کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She leapt into the front seat in a skimpy white sundress, glad to escape the house.
[ترجمه گوگل]او با یک سارافان کم رنگ سفید به سمت صندلی جلو پرید و خوشحال بود که از خانه فرار کرد
[ترجمه ترگمان]از این که از خانه بیرون رفت به روی صندلی جلو پرید خوشحال بود که از خانه فرار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They suffered long hours, unsafe working conditions and skimpy pay.
[ترجمه گوگل]آنها ساعات طولانی، شرایط کاری ناامن و دستمزد ناچیز را متحمل شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها ساعات طولانی، شرایط کاری نا امن و حقوق ناچیزی را متحمل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I don't like those skimpy trousers.
[ترجمه گوگل]من از اون شلوارهای کوتاه خوشم نمیاد
[ترجمه ترگمان]من از اون شلوارهای skimpy خوشم نمیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Carcass mature woman in her skimpy dress in the curve revealed.
[ترجمه گوگل]لاشه زن بالغ در لباس کوتاه خود را در منحنی نشان داد
[ترجمه ترگمان]یک زن بالغ با لباس skimpy در انحنای انحنای آن آشکار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The skimpy rug Barely covers the floor.
[ترجمه گوگل]فرش کم حجم به سختی کف را می پوشاند
[ترجمه ترگمان] فرش به زحمت زمین رو پوشش میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Here and there, they still skimpy little single chairs that few Australian visitors had seen before.
[ترجمه گوگل]اینجا و آنجا، آنها هنوز صندلی های تکی کوچکی دارند که تعداد کمی از بازدیدکنندگان استرالیایی قبلاً آن را دیده بودند
[ترجمه ترگمان]اینجا و آنجا، هنوز چند صندلی کوچک که چند نفر از مهمانان استرالیایی دیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Put it too far, and you skimpy protection.
[ترجمه گوگل]آن را خیلی دور بگذارید، و شما محافظت ناچیز دارید
[ترجمه ترگمان]، زیاده روی نکن تا یه ذره از خودت محافظت کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The dancers wore skimpy dresses, ie that did not cover much of the body.
[ترجمه گوگل]رقصنده ها لباس های کوتاهی می پوشیدند، یعنی قسمت زیادی از بدن را نمی پوشاندند
[ترجمه ترگمان]رقصندگان لباس های نازک می پوشیدند، یعنی این که قسمت زیادی از بدن را پوشش نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خسیس (صفت)
abject, base, ignoble, vile, stingy, miserly, mean, parsimonious, avaricious, hard, tight, penurious, base-minded, base-spirited, costive, dastard, sordid, skimpy, niggardly, ungenerous

لئیم (صفت)
stingy, skimpy, ungenerous

ناقص (صفت)
rudimentary, malformed, incorrect, faulty, defective, fragmentary, mutilate, half-baked, imperfect, incomplete, sketchy, skimpy, half, imperfective, manque, roughcast

اندک (صفت)
slight, light, little, frugal, lean, scant, low, niggling, scarce, skimpy, low-test

نحیف (صفت)
slight, gaunt, lean, feeble, thin, frail, scrimp, spare, skimp, scant, meager, haggard, skimpy, lank, wonky, slimpsy, slimsy

قلیل (صفت)
slight, scrimp, scant, scarce, negligible, skimpy, insignificant

انگلیسی به انگلیسی

• barely adequate, scanty, sparing, meager
skimpy means too small in size or quantity.

پیشنهاد کاربران

🔴article of clothing thats hoochie, small, short, or too tight
🔴A Word Me And My Friends Use For short shorts and underwear and tight stuff.
🔴 skimpy: too short clothing; when clothes are so skimpy Snookie wouldnt even wear them but your 12 year old daughter does for her dates.
...
[مشاهده متن کامل]

◀️shes only 12 and has those skimpy clothe, i cant believe her mother let her out of the house
◀️ !damn, that girl's skirt is skimpy
◀️ While this new uniform is extremely skimpy , I've been getting a lot more tips recently , the manager even said he would promote me If I somehow dressed even skimpier !
در مورد لباس بکار میاد و معنیش میشه باز و لختی

در مورد شلوار و لباس :
کوتاه
نامناسب

بپرس