Phrasal verb :1 - برداشتن یک لایه از چیزی از روی سطح یک مایع نمونه :She�skimmed�the cream�off�the milk2 - چیزی ارزشمند را از روی چیزی دیگر، برای خود برداشتننمونه :He� skimmed off �some of the profitsمنابع• https://www.merriam-webster.com/dictionary/skim_offگلچین کردنبیرون کشیدن سود+ عکس و لینک