skiing

/ˈskiːɪŋ//ˈskiːɪŋ/

معنی: اسکی بازی
معانی دیگر: اسکی بازی

جمله های نمونه

1. skiing paraphernalia
وسایل اسکی

2. cross-country skiing
اسکی صحرایی

3. he went skiing with his mates
او با دوستانش به اسکی بازی رفت.

4. We tend to go skiing during the off-season because it's cheaper.
[ترجمه گوگل]ما تمایل داریم در فصل خارج از فصل به اسکی برویم زیرا ارزان تر است
[ترجمه ترگمان]ما تمایل داریم در طول فصل تعطیلات اسکی کنیم، چون ارزان تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Chance had thrown us together at a skiing resort.
[ترجمه گوگل]شانس ما را در یک پیست اسکی دور هم جمع کرده بود
[ترجمه ترگمان]تصادف ما را در پیست اسکی روی هم انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We go skiing most weekends in winter.
[ترجمه f...y] بیشتر اخر هفته های زمستانی را به اسکی بازی گذرانده ایم
|
[ترجمه گوگل]بیشتر آخر هفته ها در زمستان به اسکی می رویم
[ترجمه ترگمان]ما اغلب تعطیلات آخر هفته را در زمستان اسکی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Skiing is inadvisable if you have a weak heart.
[ترجمه گوگل]اگر قلب ضعیفی دارید، اسکی توصیه نمی شود
[ترجمه ترگمان]اسکی دور از صلاح است اگر قلب ضعیف داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When we went skiing, I only went on the lower slopes.
[ترجمه گوگل]وقتی اسکی می رفتیم، فقط در دامنه های پایین تر می رفتم
[ترجمه ترگمان]وقتی به اسکی رفتیم، من فقط از دامنه های پایین می رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The students often go skiing during winter vacation.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان اغلب در تعطیلات زمستانی به اسکی می روند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان اغلب در طی تعطیلات زمستانه به اسکی می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Skiing has become very popular recently.
[ترجمه گوگل]اسکی اخیراً بسیار رایج شده است
[ترجمه ترگمان]اسکی اخیرا بسیار محبوب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We go skiing every winter.
[ترجمه گوگل]ما هر زمستان به اسکی می رویم
[ترجمه ترگمان]ما هر زمستان اسکی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Last winter we went skiing.
[ترجمه melissa] در زمستان گذشته ما به اسکی رفتیم
|
[ترجمه گوگل]زمستان گذشته ما رفتیم اسکی
[ترجمه ترگمان]در زمستان گذشته ما به اسکی رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We went skiing in France in March.
[ترجمه گوگل]ماه مارس رفتیم فرانسه اسکی
[ترجمه ترگمان]ما در ماه مارس در فرانسه اسکی کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some tourists were having a skiing lesson on the nursery slope.
[ترجمه گوگل]برخی از گردشگران در پیست مهدکودک مشغول آموزش اسکی بودند
[ترجمه ترگمان]برخی از توریست ها در حال گذراندن یک درس اسکی روی سقف مهد کودک بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Skiing at 80 miles per hour requires total concentration.
[ترجمه عبدالله] اسکی در۸۰ مایل به ساعت نیاز نداره
|
[ترجمه گوگل]اسکی با سرعت 80 مایل در ساعت نیاز به تمرکز کامل دارد
[ترجمه ترگمان]اسکی در ۸۰ مایل در ساعت به غلظت کامل نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اسکی بازی (اسم)
skiing

انگلیسی به انگلیسی

• act of gliding across snow or water on skis; sport of gliding across snow or water on skis

پیشنهاد کاربران

اسکی روی برف
skiing
اسکی ( روی برف )
اسکی بازی
skiing ( ورزش )
واژه مصوب: برف سُری
تعریف: هریک از انواع ورزش هایی که در آن مسیرهای برفی را با استفاده از برف سُره درمی نوردند|||متـ . اسکی
اسکی رفتن، اسکی بازی
اسکی رفتن
اسکی اسکی رفتن
اسکی. . . . اسکی رفتن
اسکی
اسکی رفتن

بپرس