skied

جمله های نمونه

1. he skied a coin for heads or tails
برای شیر یا خط سکه ای را بالا انداخت.

2. she skied down the slope
در سرازیری اسکی کرد.

3. the batter skied the ball
چوگان زن توپ را به هوا زد.

انگلیسی به انگلیسی

• (slang) under the influence of drugs

پیشنهاد کاربران

اصلا به این سایت مراجعه نکنید چون خیلی از معنی هارو ندارد
من خودم هنوز یک سایت خوب پیدا نکردم ولی سایت های دیگه لاعقامعنی رو دارند