skid

/ˈskɪd//skɪd/

معنی: تخته پل، تیر پایه، ترمز ماشین، تیر حائل، غلتگاه، راهشکست، مسیر سقوط، لغزیدن، سرانیدن، ترمز کردن، سریدن
معانی دیگر: (به ویژه هنگام ترمز محکم گرفتن) سر خوردن، لیز خوردن، تخته ای که روی آن چیزی را سر می دهند (به ویژه هنگام تخلیه ی بار از کشتی)، سر خوری، سرش، لغزش، لیزخوری، (الوار و تنه ی درختان را در جنگل) کشیدن، لغزاندن، سراندن، سر دادن، موجب سریدن شدن، خط ترمز جاگذاشتن، سرخوردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a sudden sliding, often sideways, of a vehicle without the wheels turning.

(2) تعریف: a plank, log, or bar on which heavy objects can be rolled or slid.

(3) تعریف: a low, usu. wooden platform for supporting and moving heavy objects, as with a forklift truck.

(4) تعریف: a runner used as the landing gear of certain aircraft.

(5) تعریف: (pl.) a downward way to failure or ruin.

- His career is on the skids.
[ترجمه آرش] شغل او در مسیر سقوط قرار دارد
|
[ترجمه گوگل] حرفه او در حال پیشرفت است
[ترجمه ترگمان] شغل او در the است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: skids, skidding, skidded
• : تعریف: to slide suddenly, often sideways, as a vehicle that has lost traction.
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to use a skid to convey or support.

(2) تعریف: to direct the course of by going into a skid.

- The driver skidded the bus around a corner.
[ترجمه گوگل] راننده اتوبوس را در گوشه ای لغزید
[ترجمه ترگمان] راننده اتوبوس را در یک گوشه متوقف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. skid mark
جای چرخ اتومبیل (در اثر لیز خوردن یا ترمز گرفتن)

2. He braked suddenly, causing the front wheels to skid.
[ترجمه گوگل]او ناگهان ترمز کرد و باعث سر خوردن چرخ های جلو شد
[ترجمه ترگمان]ناگهان ترمز کرد و باعث شد که چرخ های جلو لیز بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The lorry went into a skid and crashed into the barrier.
[ترجمه گوگل]کامیون وارد یک لغزش شد و به مانع برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]کامیون به طرف کوره راه افتاد و به نرده برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He became a skid row type of drunkard.
[ترجمه گوگل]او تبدیل به یک مست گیره دار شد
[ترجمه ترگمان]او به نوع row متوسل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The skid marks on the road showed how fast the car had been travelling.
[ترجمه محمد سرخه] خط ترمز بر روی جاده سرعت ماشین را نشان می داد
|
[ترجمه گوگل]علائم لغزش در جاده نشان می داد که ماشین با چه سرعتی در حال حرکت بوده است
[ترجمه ترگمان]marks روی جاده نشان می داد که اتومبیل چه سرعتی در حال حرکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He ended up on skid row.
[ترجمه گوگل]او در ردپایی به پایان رسید
[ترجمه ترگمان] آخرش به بن بست رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Police said the skid marks were over 30 feet long.
[ترجمه گوگل]پلیس گفته است که لغزش بیش از 30 فوت طول دارد
[ترجمه ترگمان]پلیس گفت که میزان skid در حدود ۳۰ فوت طول داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The brakes locked, causing the car to skid.
[ترجمه گوگل]ترمزها قفل شد و باعث سر خوردن خودرو شد
[ترجمه ترگمان]ترمزها قفل شدند و باعث شد اتومبیل تغییر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Long skid marks on the pavement indicated the driver had attempted to brake.
[ترجمه گوگل]لغزش های طولانی روی پیاده رو نشان می دهد که راننده سعی کرده است ترمز کند
[ترجمه ترگمان]روی سنگفرش جاده آسفالت جاده را نشان می داد که راننده سعی کرده بود ترمز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There were skid marks on the road where the crash occurred.
[ترجمه گوگل]در جاده ای که تصادف رخ داده آثار لغزش وجود داشت
[ترجمه ترگمان] روی جاده ای که سقوط کرده بود، یه وری شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Red Sox victory ended a six-game skid.
[ترجمه گوگل]پیروزی رد ساکس به یک بازی شش بازی پایان داد
[ترجمه ترگمان]تیم سرخ Sox به امتیاز شش بازی خاتمه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There were skid marks on the road where a car had braked suddenly.
[ترجمه گوگل]در جاده ای که یک خودرو به طور ناگهانی ترمز کرده بود آثار لغزش دیده می شد
[ترجمه ترگمان]روی جاده علامتی بود که یک ماشین ناگهان ترمز کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Turn the car towards the skid if you lose control of it.
[ترجمه گوگل]اگر کنترل ماشین را از دست دادید، آن را به سمت لغزنده بچرخانید
[ترجمه ترگمان]ماشینو روشن کن اگه کنترلت رو از دست بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The motorbike went into a skid.
[ترجمه گوگل]موتور سوار شد
[ترجمه ترگمان]موتور سیکلت به طرز عجیبی به کار خود ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تخته پل (اسم)
skid, gangplank, gangway

تیر پایه (اسم)
skid, sill, ground sill

ترمز ماشین (اسم)
skid

تیر حائل (اسم)
skid

غلتگاه (اسم)
skid

راه شکست (اسم)
skid

مسیر سقوط (اسم)
skid

لغزیدن (فعل)
slip, slide, skid, tumble, stumble

سرانیدن (فعل)
skid

ترمز کردن (فعل)
brake, skid

سریدن (فعل)
slip, slide, coast, glide, skid, slither

تخصصی

[سینما] مثلث چرخدار [زیر سه پایه دوربین ]
[زمین شناسی] تیر حایل، تیر پایه، غلتگاه
[نفت] ریل لغرش

انگلیسی به انگلیسی

• uncontrolled slide (especially of a vehicle); brake, device used to prevent a wheel from turning; plank or board on which heavy items may be slid or moved by rolling; pallet; runner in the landing gear of an aircraft
slip sideways, slide uncontrollably across a surface; cause to slip sideways, cause to slide uncontrollably
if a vehicle skids, it slides sideways or forwards in an uncontrolled way, for example because the road is wet or icy. verb here but can also be used as a count noun. e.g. the car went into a skid.
if something such as a plan or someone's career is on the skids, it is going badly wrong and about to fail; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

همون حرکتی که پسربچه های تخس موقع دوچرخه سواری یا موتورسواری, دوچرخه یا موتورشان را با ترمز شدید سر می دهند و جلب توجه می کنند .
SYN slide
سر/لیز خوردن، لغزیدن
سُراندن، لغزاندن
Network:
جوجه هکر
A script kiddie, skiddie, is an unskilled individual who uses scripts or programs developed by others, primarily for malicious purposes.
اسکید ( در انبارها و کارگاه ها به همین اسم معروف است ) ، کفیِ چوبی برای حمل و نقل بارهای نسبتاً سنگین شبیه پالت ولی بدون صفحه ی زیرین
skid
skid ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: برون‏سُرش
تعریف: سُر خوردن هواگَرد به سمت بیرون دایرۀ گردش، در حین دور زدن در هنگام پرواز
۱ - برنامه کوتاه طنز که در آن بازیگران ادای موضوعات اجتماعی یا افراد را در می آورند
Travesty
A short performance in which actors imitate and make fun of events and people
A hilarious downright skit
۲ - آدم ژولیده و کثیف
( An unkempt person ( slang

تکیه گاهی ( از جنس چوب یا فلز ) برای سوار کردن تجهیزات قابل حمل.
به تجهیزات نصب شده روی این گونه تکیه گاه ها skid - mounted گفته می شود
سرخوردن. لغزیدن.
Suddenly move forward or sideways without any control

بپرس