فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: skews, skewing, skewed
حالات: skews, skewing, skewed
• : تعریف: to turn or go off at an angle; swerve.
• مشابه: sheer
• مشابه: sheer
- The sled hit a bump and skewed sharply, tossing both children into the snow.
[ترجمه گوگل] سورتمه به یک دست انداز برخورد کرد و به شدت کج شد و هر دو کودک را در برف انداخت
[ترجمه ترگمان] سورتمه به شدت تکان خورد و به تندی چرخید و هر دو بچه را روی برف انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سورتمه به شدت تکان خورد و به تندی چرخید و هر دو بچه را روی برف انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• (1) تعریف: to turn (something) at an angle.
• (2) تعریف: to distort, as from a normal statistical curve or some other expected pattern.
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: in a slanting position or direction; angled or oblique.
• مشابه: uneven
• مشابه: uneven
• (2) تعریف: distorted or not symmetrical; askew.
اسم ( noun )
• : تعریف: an angled movement, course, or placement.
• مشابه: sheer, slant
• مشابه: sheer, slant