skeletonize

/ˈskelɪtənaɪz//ˈskelɪtənaɪz/

تبدیل به اسکلت کردن، استگان کردن، تبدیل به چارچوب کردن، به بخش اساسی تقلیل دادن، بشکل استخوان بندی در اوردن، شالوده چیزی را ریختن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: skeletonizes, skeletonizing, skeletonized
(1) تعریف: to reduce to a skeleton or basic structure.

(2) تعریف: to present an outline of.

- He skeletonized the plot of the film.
[ترجمه گوگل] او داستان فیلم را اسکلت بندی کرد
[ترجمه ترگمان] او داستان فیلم را به نمایش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to reduce in size or number.

- After the defeat, the armed forces were skeletonized.
[ترجمه گوگل] پس از شکست، نیروهای مسلح اسکلت بندی شدند
[ترجمه ترگمان] پس از شکست، نیروهای مسلح skeletonized شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• make into a skeleton; reduce to the most basic form; reduce in size, reduce in number; make an outline (also skeletonise)

پیشنهاد کاربران

بپرس