skeleton

/ˈskelətn̩//ˈskelɪtn̩/

معنی: ساختمان، استخوان بندی، شالوده، طرح، اسکلت، کالبد، طرح ریزی
معانی دیگر: هر چیز اسکلت مانند، (جمع) ارکان، چارچوب، اسطقس، (انسان یا جانور) لاغر، نحیف، پوست و استخوان، حداقل، کمینه، ابتدایی، آغازین، در مراحل اولیه، کلی، استگان، رجوع شود به: outline

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: skeletal (adj.)
عبارات: skeleton in the closet
(1) تعریف: the inner framework of bones and cartilage in vertebrate animals, which supports and protects the softer body parts, or the hard external shell of invertebrates and some vertebrates.
مشابه: frame

(2) تعریف: a supporting framework, as of a building.
مشابه: frame

(3) تعریف: a general outline or sketch, as of a plan or a long written work.
مشابه: outline

(4) تعریف: the remains of something that is no longer vital or alive.

جمله های نمونه

1. skeleton at the feast
آیه ی نحس،(شخص یا رویداد) به هم زننده ی خوشی،عیش زدا

2. skeleton in the closet
اسرار مگو،رسوایی مستور

3. a skeleton hand
یک دست لاغر و استخوانی

4. a skeleton project
طرح اولیه

5. the steel skeleton of a ten-storey building
کالبد پولادی یک ساختمان ده طبقه

6. this project's skeleton is faulty
اسطقس این طرح معیوب است.

7. we only have a skeleton staff here
ما در اینجا حداقل کارمندان لازم را داریم.

8. There is a skeleton in the cupboard.
[ترجمه گوگل]یک اسکلت در کمد وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک اسکلت در قفسه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We agreed on a skeleton outline of the proposal.
[ترجمه گوگل]ما در مورد طرح کلی طرح به توافق رسیدیم
[ترجمه ترگمان]ما در مورد طرح کلی طرح پیشنهادی توافق کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We'll be down to a skeleton staff over Christmas.
[ترجمه گوگل]در طول کریسمس به کارکنان اسکلت می رویم
[ترجمه ترگمان]ما به عنوان یک اسکلت در کریسمس سقوط خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Only a skeleton staff remains to show anyone interested around the site.
[ترجمه گوگل]فقط یک کارمند اسکلت باقی مانده است تا به افراد علاقه مند در اطراف سایت نشان دهد
[ترجمه ترگمان]تنها یک کارمند اسکلتی باقی می ماند تا به کسی نشان دهد که به این سایت علاقه مند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His boy bent curiously to the skeleton of the buck.
[ترجمه گوگل]پسرش با کنجکاوی به سمت اسکلت جفتک خم شد
[ترجمه ترگمان]پسر با کنجکاوی به اسکلت گوزن خم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The boy bent curiously to the skeleton of the buck.
[ترجمه گوگل]پسر با کنجکاوی به سمت اسکلت جفتک خم شد
[ترجمه ترگمان]پسر با کنجکاوی به اسکلت گوزن خم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Police have unearthed a human skeleton.
[ترجمه گوگل]پلیس یک اسکلت انسان را کشف کرده است
[ترجمه ترگمان]پلیس یک اسکلت انسان کشف کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The block is still just a skeleton of girders.
[ترجمه گوگل]این بلوک هنوز فقط یک اسکلت از تیرها است
[ترجمه ترگمان]بلوک هنوز فقط اسکلت of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. We managed to operate a skeleton bus service during the strike.
[ترجمه گوگل]در طول اعتصاب موفق شدیم یک سرویس اتوبوس اسکلت را راه اندازی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما موفق شدیم در طی این اعتصاب یک سرویس اتوبوس اسکلت را راه اندازی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The skeleton has been dated at about 2 000 BC.
[ترجمه گوگل]قدمت این اسکلت حدود 2000 سال قبل از میلاد مسیح است
[ترجمه ترگمان]این اسکلت به حدود ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد قدمت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساختمان (اسم)
make, frame, anatomy, building, construction, structure, erection, skeleton, formation, making, mechanism, standing

استخوان بندی (اسم)
bone, anatomy, skeleton, framework

شالوده (اسم)
base, sole, skeleton, infrastructure, kernel, foundation, texture, pedestal, ground plan

طرح (اسم)
trace, figure, design, skeleton, projection, line, scheme, draft, pattern, plan, blueprint, layout, project, model, drawing, lineament, diagram, plot, protraction, sketch, croquis, delineation, eye draught, schema, outline, shop drawing

اسکلت (اسم)
frame, skeleton, chassis, staging

کالبد (اسم)
shell, skeleton, framework, mold, chassis, mould

طرح ریزی (اسم)
skeleton, sketching, scheming, planning, projecting

تخصصی

[عمران و معماری] اسکلت
[زمین شناسی] اسکلت - ساختار سخت یا استخوانی که چارچوب حمایتی یا حفاظتی بخش های نرم تر جانور را می سازد و اندام های داخلی آن را پوشیده و حفاظت می کند. مثلاً شبکه یا توری سوزن های اسفنج، صدف براکیوپود یا نرم تن، لایه های آهکی دیواره بدن بریوزوآن. پوشش کیتینی بندپای یا استخوان های مهره دار. نیز ببینید: endoskeleton (اسکلت داخلی)؛ exoskeleton (اسکلت خارجی).
[ریاضیات] استخوانبندی

انگلیسی به انگلیسی

• framework of bones that supports the body of an organism; framework, support structure; very thin person or animal; something that is reduced to its most basic form; secret or shameful information
pertaining to a skeleton; serving as a supporting framework; minimal, reduced to the most basic level
the skeleton of a person or animal is the framework of bones in their body.
if someone has a skeleton in the cupboard or a skeleton in the closet, they are keeping secret something that is scandalous or embarrassing.
a skeleton staff is the smallest number of staff necessary to run an organization. a skeleton service is operated with the smallest number of staff possible.

پیشنهاد کاربران

"شاکله" هم میتوان معنا کرد که در معانی آبادیس و کاربران موجود نبود.
اگر مفید بود لطفاً لایک بفرمایید. متشکرم.
skeleton 3 ( n ) =the sport or event of racing down a special track of ice on a skeleton, e. g. Canada won gold and silver in the skeleton.
skeleton
skeleton 2 ( n ) =a type of sled ( a vehicle for sliding over ice ) for racing, used by one person lying on their front with their feet pointing backward
skeleton
skeleton 1 ( n ) ( skɛlətn ) =the structure of bones that supports the body of a person or an animal; a model of this structure, e. g. The human skeleton consists of 206 bones.
skeleton
یه نوع ورزشیه که با سورتمه در سراشیبی های مسابقه المپیک انجام میشه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : skeleton
✅️ صفت ( adjective ) : skeletal
✅️ قید ( adverb ) : _
Bone : استخوان
Bones : استخوان ها
Skeleton : اسکلت - استخوان بندی
Skull : جمجمه
اسکلت :
داربست یا چارچوبی از استخوانهای مربوط به هم که به بدن شکل می بخشد
Part of the body that forms the supporting structure. A skeleton is the structural frame that supports the body of an animal
...
[مشاهده متن کامل]

جمجمه :
یک ساختار استخوانی است که در تمامی مهره داران وجود دارد و به عنوان چهارچوب سر عمل می کند. جمجمه ساختار صورت را حفظ می کند و مغز را هم از صدمه دیدن حفظ می کند
Bony structure that forms the head in vertebrates

شاه کلید [مخففِ skeleton key]
استمان ( Ostemān )
استه: استخوان، پی، اصل، همریشه با استوار و ایستادن و آستانه و استان
مان: مکان، بنا، ساختار، خانه، همریشه با ماندن
چم استمان: ساختار استخوانی، بنای وجودی
فرهنگستان به جای اسکلت استخوانگان را پیشنهاد داده است که همیشه چم و معنی درست را نمی رساند، برای نمونه در اسکلت فیبری منظور ما ساختار فیبری است نه استخوان
...
[مشاهده متن کامل]

پلیمر : ساختار
skeleton ( پزشکی )
واژه مصوب: استخوان‏بندی
تعریف: داربست یا چارچوبی از استخوان های مربوط به هم که به بدن جانوران شکل می‏بخشد|||متـ . استخوانگان
چهارچوب اصلی بک چیز
هسته ی اولیه، اصلی، پیش فرض
زیتوم
ستون
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس