skeletal

/ˈskelətl̩//ˈskelətl̩/

معنی: اسکلتی، کالبدی، وابسته به استخوانبندی
معانی دیگر: اسکلتی، وابسته به استخوان بندی، کالبدی

جمله های نمونه

1. He suffered serious skeletal injuries in the accident.
[ترجمه گوگل]وی در این حادثه از ناحیه اسکلتی آسیب جدی دید
[ترجمه ترگمان]او در این حادثه دچار جراحات شدید اسکلتی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Police discovered the skeletal remains of a corpse buried near the river.
[ترجمه گوگل]پلیس بقایای اسکلت جسدی را که در نزدیکی رودخانه دفن شده بود کشف کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس بقایای اسکلتی جسد دفن شده در نزدیکی رودخانه را کشف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He has written only a skeletal plot for the book so far.
[ترجمه گوگل]او تاکنون فقط یک طرح اسکلتی برای کتاب نوشته است
[ترجمه ترگمان]او تا کنون تنها یک طرح اسکلت برای این کتاب نوشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The newspaper report gave only a skeletal account of the debate.
[ترجمه گوگل]گزارش روزنامه تنها گزارشی از این مناظره ارائه می‌دهد
[ترجمه ترگمان]گزارش این روزنامه فقط بخش اسکلتی این بحث را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Passenger services can best be described as skeletal.
[ترجمه گوگل]خدمات مسافری را می توان به بهترین شکل به عنوان اسکلتی توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]خدمات مسافری را می توان به عنوان اسکلتی توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Skeletal remains of the earliest dinosaurs are rare.
[ترجمه گوگل]بقایای اسکلتی از دایناسورهای اولیه نادر است
[ترجمه ترگمان]Skeletal از اولین دایناسورها هم نادر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She stretched out a skeletal hand.
[ترجمه گوگل]او یک دست استخوانی را دراز کرد
[ترجمه ترگمان]او یک دست استخوانی را دراز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Another possibility is that caffeine affects skeletal muscles indirectly.
[ترجمه گوگل]احتمال دیگر این است که کافئین به طور غیر مستقیم بر عضلات اسکلتی تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]یک احتمال دیگر این است که کافئین به طور غیر مستقیم بر ماهیچه های اسکلتی تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Robert Dornan of California run skeletal campaigns, and their staff could not be reached for this story.
[ترجمه گوگل]رابرت دورنان از کالیفرنیا کمپین‌های اسکلتی را اجرا می‌کند و کارمندان آن‌ها برای این داستان ارتباط برقرار نمی‌کنند
[ترجمه ترگمان]رابرت Dornan از کمپین های اسکلتی در کالیفرنیا، و کارکنان شان نتوانستند برای این داستان دست پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In a classroom set aside for emergencies, skeletal little children lie on mats.
[ترجمه گوگل]در کلاسی که برای مواقع اضطراری در نظر گرفته شده است، کودکان کوچک اسکلتی روی تشک دراز می کشند
[ترجمه ترگمان]در یک کلاس درسی که برای موارد اورژانسی کنار گذاشته شده، کودکان کوچک اسکلتی روی تشک ها می خوابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Even a skeletal list of the fundamentally important matters which we thus take for granted would be very long.
[ترجمه گوگل]حتی فهرست کلی از موضوعات اساسی که ما بدیهی می دانیم بسیار طولانی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]حتی یک لیست اسکلتی از موضوعات بسیار مهم که ما در این زمان به آن نیاز داریم بسیار طولانی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. However, most of these were skeletal structures with very few members.
[ترجمه گوگل]با این حال، بیشتر آنها ساختارهای اسکلتی با اعضای بسیار کمی بودند
[ترجمه ترگمان]با این حال، بیشتر این ها ساختارهای اسکلتی بودند که تعداد بسیار کمی از اعضای آن را تشکیل می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The skeletal parts of hard corals are made of calcium carbonate and if this is in short supply they can suffer.
[ترجمه گوگل]قسمت‌های اسکلتی مرجان‌های سخت از کربنات کلسیم ساخته شده‌اند و در صورت کمبود آن ممکن است آسیب ببینند
[ترجمه ترگمان]بخش های اسکلتی مرجان ها سخت از کربنات کلسیم تشکیل شده اند و در صورتی که این کار به مدت کوتاهی تامین شود، آن ها می توانند رنج بکشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A slender pointed cellular disrupter swung out on skeletal brackets.
[ترجمه گوگل]یک مختل کننده سلولی نوک تیز باریک روی براکت های اسکلتی تاب خورد
[ترجمه ترگمان]یک سلول باریک سلولی نشان داده شد که روی میله های اسکلت اسکلت نصب شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Fig. 4 Skeletal element proportions of bone assemblages from diurnal raptors and mammalian carnivores, as for Fig.
[ترجمه گوگل]شکل 4 نسبت عناصر اسکلتی مجموعه های استخوانی از شکارچیان روزانه و گوشتخواران پستانداران، مانند شکل
[ترجمه ترگمان]شکل ۴ Skeletal اجزای محدود در ارتباط استخوان از raptors های diurnal و carnivores mammalian، در شکل ۶
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اسکلتی (صفت)
skeletal

کالبدی (صفت)
skeletal, somatogenic

وابسته به استخوان بندی (صفت)
skeletal

تخصصی

[زمین شناسی] اسکلتی - الف) تعلق داشتن به مواد حاصله از ارگانیسم ها که عبارتست از تشکیل بخش های سخت ترشح شده توسط ارگانیسم ها از مواد سخت اطراف یا درون بافت آلی. - ب) اصطلاحی که توسط نلسون و همکاران (ص234، 1962) برای شااره به سنگ آهکی استفاده شد که از تجمعات کمابیش در محل مواد اسکلتی (وقتی از سنگ آهک آواری تشکیل شده توسط حمل و نقل مکانیکی قابل تشخیص باشد) ساخته شده یا ویژگی های خود را مدیون آنها باشد (از آنها بدست آورده باشد). اما از این اصطلاح لایتون و پندکستر (1962) به عنوان مترادفی برای بیوکلاستیک یا زیست آواری یاد می کنند که نشان دهنده ذرات گیاهی یا جانوری یا تمام سازنده های ارگانیسم هاست که در محل منشاء خود قرار ندارند.

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to the skeleton; resembling a skeleton; forming a skeleton; extremely thin
skeletal means relating to skeletons.
a skeletal person is so thin that you can see their bones through their skin..

پیشنهاد کاربران

[پزشکی] اسکلتی: مربوط به استخوان بندی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : skeleton
✅️ صفت ( adjective ) : skeletal
✅️ قید ( adverb ) : _
ستون و رکن اصلی

بپرس