فعل ( to skeeve ) : به معنای احساس تنفر یا انزجار داشتن نسبت به چیزی یا کسی.
اسم ( a skeeve ) : فردی که مشمئزکننده، چندش آور یا غیرقابل اعتماد تلقی می شود.
صفت ( skeevey ) : چیزی یا کسی که احساس انزجار، ناپاکی، یا ناخوشایندی ایجاد می کند.
... [مشاهده متن کامل]
مترادف: Gross, disgusting, creepy, sleazy, repulsive.
مثال؛
I totally skeeve bugs crawling in my house.
He’s such a skeeve; I don’t trust him at all.
That bathroom is so skeevey—I’m not going in there!
اسم ( a skeeve ) : فردی که مشمئزکننده، چندش آور یا غیرقابل اعتماد تلقی می شود.
صفت ( skeevey ) : چیزی یا کسی که احساس انزجار، ناپاکی، یا ناخوشایندی ایجاد می کند.
... [مشاهده متن کامل]
مترادف: Gross, disgusting, creepy, sleazy, repulsive.
مثال؛
حال به هم زدن/خوردن
مشمئز کردن/شدن
بیزار شدن/بیزاری ورزیدن
متنفر شدن/نفرت داشتن
بد آمدن
مشمئز کردن/شدن
بیزار شدن/بیزاری ورزیدن
متنفر شدن/نفرت داشتن
بد آمدن