skate

/ˈskeɪt//skeɪt/

معنی: ادم پست، کفش یخ بازی، اسب مردنی، لقمه ماهی، ماهی چهار گوش، کفش چرخدار، اسکیت بازی کردن، سرسره بازی کردن
معانی دیگر: اسکیت، کفش پاتیناژ، کفش اسکی روی یخ (ice skate هم می گویند)، اسکیت (roller skate هم می گویند)، (جانورشناسی) پرتو ماهی بزرگ (به ویژه از راسته ی rajiformes)، (قدیمی - خودمانی)، اسب لکنته، یابو، اسب پیر و فرسوده، یارو، کفش ی  بازی، سرخوردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a shoe with either a blade or a set of small wheels attached to the sole, for use, respectively, on ice and on other hard surfaces; ice skate or roller skate.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: skates, skating, skated
مشتقات: skater (n.)
• : تعریف: to move along on ice skates or roller skates, or as though on such skates; glide or skim.
اسم ( noun )
• : تعریف: any of several fish related to rays, found along the western U.S. coast and having a skeleton of cartilage, a flat body, side fins extending out like wings, and usu. a pointed snout.

جمله های نمونه

1. The ice is hard enough to skate on.
[ترجمه سارینا] یخ آنقدر سخت است که اسکیت میتواند روی آن بایستد
|
[ترجمه گوگل]یخ آنقدر سخت است که بتوان روی آن اسکیت کرد
[ترجمه ترگمان]یخ آنقدر سخت است که بتواند اسکیت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Scientists have tended to skate over the difficulties of explaining dreams.
[ترجمه گوگل]دانشمندان تمایل به اسکیت روی مشکلات توضیح رویاها دارند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان بر این مشکلات غلبه کرده اند که مشکلات رویا را توضیح دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Boats had plenty of mackerel and a few skate.
[ترجمه گوگل]قایق ها مقدار زیادی ماهی خال مخالی و چند اسکیت داشتند
[ترجمه ترگمان]قایق پر از ماهی خالدار و چند تا اسکیت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He loves to skate.
[ترجمه باران] اون آشق اسکیت بازی کرن است
|
[ترجمه گوگل]او عاشق اسکیت زدن است
[ترجمه ترگمان]دوست داره اسکیت بازی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I used to be able to skate quite well, but I've lost the knack.
[ترجمه گوگل]قبلاً می توانستم خیلی خوب اسکیت بزنم، اما استعدادم را از دست داده ام
[ترجمه ترگمان]قبلا خیلی خوب اسکیت می کردم، اما the را از دست دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Players skate around the ice with realistic momentum, ie you have to slow down to turn round.
[ترجمه گوگل]بازیکنان با حرکت واقعی در اطراف یخ اسکیت می کنند، یعنی باید سرعت خود را کم کنید تا بچرخید
[ترجمه ترگمان]بازیکنان با حرکت واقع بینانه اسکیت بر روی یخ اسکیت بازی می کنند، یعنی شما باید آهسته حرکت کنید تا دور شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Are you building a new skate facility?
[ترجمه گوگل]آیا در حال ساختن یک مرکز اسکیت جدید هستید؟
[ترجمه ترگمان]تو یه ساختمون اسکیت جدید ساختی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Why do the hockey players skate around for so long between fights?
[ترجمه گوگل]چرا بازیکنان هاکی برای مدت طولانی بین دعواها اسکیت می زنند؟
[ترجمه ترگمان]چرا بازیکنان هاکی برای مدت طولانی بین دعواها به این طرف و آن طرف اسکیت می کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Becky: I used to ice skate.
[ترجمه گوگل]بکی: من قبلا اسکیت روی یخ می کردم
[ترجمه ترگمان]من اسکیت بازی می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Louis' blue and red, canceled the morning skate.
[ترجمه گوگل]آبی و قرمز لویی، اسکیت صبحگاهی را لغو کرد
[ترجمه ترگمان]، \"لوئیس آبی\" و \"قرمز\" اسکیت صبحگاهی رو کنسل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. With no skate parks in the area, he had an idea about what could be successful.
[ترجمه گوگل]بدون پارک اسکیت در این منطقه، او ایده ای در مورد آنچه می تواند موفق باشد داشت
[ترجمه ترگمان]او بدون پارک اسکیت در منطقه ایده ای در مورد این که چه چیزی می تواند موفقیت آمیز باشد، داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The skate park is crammed with ramps, bowls and railings for users to perform tricks on.
[ترجمه گوگل]پارک اسکیت مملو از رمپ ها، کاسه ها و نرده هایی است که کاربران می توانند روی آن ترفندهایی انجام دهند
[ترجمه ترگمان]این پارک اسکیت پر از ramps، کاسه و نرده برای کاربران برای انجام حرکات نمایشی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And that's fairly thin ice on which to skate one's credibility!
[ترجمه گوگل]و این یخ نسبتاً نازکی است که می توان اعتبار خود را روی آن اسکیت کرد!
[ترجمه ترگمان]و این یخ تقریبا نازکی است که روی آن اسکیت می توان کرد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It decided to add the skate park early last year after listening to local teen-agers lament having nowhere to skate.
[ترجمه گوگل]اوایل سال گذشته پس از شنیدن نوحه نوجوانان محلی که جایی برای اسکیت نداشتند، تصمیم گرفت پارک اسکیت را اضافه کند
[ترجمه ترگمان]این شرکت تصمیم گرفت که در اوایل سال گذشته بعد از گوش دادن به teen نوجوان محلی، پارک اسکیت را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The YMCAs in Encinitas and Mission Valley offer skate parks for their members.
[ترجمه گوگل]YMCA ها در Encinitas و Mission Valley پارک های اسکیت را برای اعضای خود ارائه می دهند
[ترجمه ترگمان]The در Encinitas و دره ماموریت پارک های اسکیت برای اعضای خود ارائه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ادم پست (اسم)
bugger, menial, scoundrel, reptile, skate, villain, cur

کفش یخ بازی (اسم)
rocker, skate

اسب مردنی (اسم)
skate

لقمه ماهی (اسم)
skate

ماهی چهار گوش (اسم)
skate

کفش چرخدار (اسم)
skate

اسکیت بازی کردن (فعل)
skate

سرسره بازی کردن (فعل)
skate

انگلیسی به انگلیسی

• ice skate, shoe with a blade on the bottom for gliding on ice; roller skate, shoe with wheels on the bottom for gliding on hard surfaces; any of a number of large flat fish that are related to rays
glide across ice with ice skates; glide across a hard surface with roller skates
a skate is an ice-skate or roller-skate.
to skate means to move over ice or a flat surface wearing skates.
if you skate over , or skate around, or skate round a difficult subject, you avoid dealing with it fully.

پیشنهاد کاربران

( عامیانه - نظامی ) در خدمت سربازی یا نظام وظیفه: از زیر کار در رفتن، از انجام وظیفه شانه خالی کردن. وقت گذرانی دور از چشم مافوق
Hey where's smith at? - I think he's skating in the smoke pit again
Well if he's going to skate, he better have a clipboard
منبع: Urban Dictionary
skate 3 ( n ) skate fish =a large flat sea fish that can be eaten
skate
skate 2 ( n ) roller skate =a type of boot with two pairs of small wheels attached to the bottom
skate
skate 1 ( n ) ( skeɪt ) ice skate =a boot with a thin metal blade on the bottom, that is used for skating on ice
skate
( 1 ) چرخ کفش /چَرخ . کَفش/،
( 2 ) پاسره /پا. سُره/،
( 3 ) پاسری /پا. سُری/،
( 4 ) پا. لیزه /پا. لیزه/،
( 5 ) پالیزی /پا. لیزی/
skate ( ورزش )
واژه مصوب: چرخ سُره
تعریف: کفش مخصوص چرخ سُری که دارای چهار چرخ است
skate fish به چارگوش ماهی معروف است
The skate fish has unique eyes and can see in total darkness.
عبور کردن، گذر کردن، گذشتن، رفع اتهام شدن، قسر در رفتن
یخ بازی ، یخ سُرخوری ، یخ سرخوری بازی ، بازی یخ سرخوری
کفش یخ سرخوری
آدم بد و غیرقابل اعتماد

بپرس