sixty

/ˈsɪksti//ˈsɪksti/

معنی: شصت، شماره شصت
معانی دیگر: عدد شصت، شماره ی شصت (60)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: sixties
(1) تعریف: the number represented by the Arabic numeral 60 and by the Roman numeral LX.

(2) تعریف: the product of multiplying ten times six.

(3) تعریف: (pl.) the period of years from 1960 through 1969.

(4) تعریف: (pl.) the period in one's life from age sixty through age sixty-nine.
صفت ( adjective )
• : تعریف: being sixty in number.

جمله های نمونه

1. people over sixty are usually called seniors
اشخاص بیش از شصت ساله را معمولا سالمند می نامند.

2. (women) aged sixty and over
(زنان) از شصت سال به بالا

3. she is pushing sixty years of age
او قریب به شصت سال دارد.

4. There are sixty oranges in the basket.
[ترجمه گوگل]شصت پرتقال در سبد وجود دارد
[ترجمه ترگمان]شصت پرتقال در سبد هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I'd like to have dinner for sixty dollars including drinks.
[ترجمه گوگل]من می خواهم شام را با شصت دلار با نوشیدنی بخورم
[ترجمه ترگمان]دوست دارم برای شصت دلار از جمله نوشیدنی شام بخورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There are sixty coming to the wedding.
[ترجمه گوگل]شصت نفر به عروسی می آیند
[ترجمه ترگمان]شصت نفر به عروسی می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Something like sixty percent of all married men will have an affair at some point in their marriage.
[ترجمه گوگل]چیزی حدود شصت درصد از همه مردان متاهل در مقطعی از ازدواج خود با هم رابطه نامشروع خواهند داشت
[ترجمه ترگمان]چیزی شبیه به شصت درصد از مردان متاهل در این ازدواج با کسی رابطه خواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He must be about sixty, whereas his wife looks about thirty.
[ترجمه گوگل]او باید حدود شصت باشد، در حالی که همسرش حدود سی سال به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]او باید حدود شصت سال داشته باشد، در حالی که همسرش سی ساله به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He walked two hundred and sixty miles in eight days.
[ترجمه گوگل]او دویست و شصت مایل را در هشت روز پیاده روی کرد
[ترجمه ترگمان]در عرض هشت روز دویست و شصت میل راه می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sixty seconds makes a minute.
[ترجمه گوگل]شصت ثانیه یک دقیقه است
[ترجمه ترگمان]شصت ثانیه یک دقیقه طول می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He has now appeared in sixty odd films.
[ترجمه گوگل]او اکنون در شصت فیلم عجیب ظاهر شده است
[ترجمه ترگمان]او اکنون در شصت فیلم عجیب ظاهر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Queen Victoria remained on the throne for over sixty years.
[ترجمه گوگل]ملکه ویکتوریا بیش از شصت سال بر تخت سلطنت ماند
[ترجمه ترگمان]ملکه ویکتوریا برای بیش از شصت سال بر تخت سلطنت ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sixty per cent of teachers are women, but a mere 5 percent of women are heads and deputies.
[ترجمه گوگل]60 درصد معلمان زن هستند، اما تنها 5 درصد از زنان سرپرست و معاون هستند
[ترجمه ترگمان]شصت درصد معلمان زن هستند، اما تنها ۵ درصد از زنان رئیس و نماینده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In Rugby League, Australia trounced France by sixty points to four.
[ترجمه گوگل]در لیگ راگبی استرالیا با شصت امتیاز از فرانسه به چهار برآمد
[ترجمه ترگمان]در لیگ راگبی استرالیا، استرالیا با شصت و چهار امتیاز فرانسه را درهم شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This car can accelerate from nought to sixty in ten seconds.
[ترجمه گوگل]این خودرو می تواند در ده ثانیه از صفر به شصت برسد
[ترجمه ترگمان]این ماشین می تواند از nought تا شصت در ده ثانیه شتاب بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شصت ()
sixty

شماره شصت ()
sixty

انگلیسی به انگلیسی

• number 60
sixty is the number 60.

پیشنهاد کاربران

sixth
گویا شَصت / شَست مانند شماره ی " بیست " برساخته شده باشد.
بهتر است شَصت ، شَست نوشته شود !

بپرس