اسم ( noun )
• (1) تعریف: the location or proposed location of a town, city, building, or the like.
• مترادف: location, situation
• مشابه: locality
• مترادف: location, situation
• مشابه: locality
- Here is the site of the proposed hotel.
[ترجمه گوگل] اینجا سایت هتل پیشنهادی است
[ترجمه ترگمان] اینجا محل هتل پیشنهادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اینجا محل هتل پیشنهادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the location or proposed location of an event or activity.
• مترادف: locale, situation
• مشابه: location, scene
• مترادف: locale, situation
• مشابه: location, scene
- This field was the site of the disaster.
[ترجمه ثنا] این زمین ( مکان ) محل وقوع حادثه بود|
[ترجمه گوگل] این میدان محل فاجعه بود[ترجمه ترگمان] این میدان محل وقوع حادثه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Several examples of pottery have been unearthed at the archaeological site.
[ترجمه گوگل] چندین نمونه از سفال ها در محوطه باستان شناسی کشف شده است
[ترجمه ترگمان] چندین نمونه از سفال در این مکان باستانی کشف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] چندین نمونه از سفال در این مکان باستانی کشف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There are some great sites for camping in this state park.
[ترجمه گوگل] در این پارک ایالتی مکان های بسیار خوبی برای کمپینگ وجود دارد
[ترجمه ترگمان] سایت های زیادی برای اردو زدن در این پارک ایالتی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سایت های زیادی برای اردو زدن در این پارک ایالتی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: shortened form of "website," a location on the World Wide Web that includes a home page and related, linked web pages.
- The company made changes to its site to make it more easily navigable for its users.
[ترجمه گوگل] این شرکت تغییراتی را در سایت خود ایجاد کرد تا کاربران خود را راحت تر به آن دسترسی داشته باشند
[ترجمه ترگمان] این شرکت تغییراتی را در سایت خود ایجاد کرد تا به راحتی قابل کشتیرانی برای کاربران خود باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این شرکت تغییراتی را در سایت خود ایجاد کرد تا به راحتی قابل کشتیرانی برای کاربران خود باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I go to this site often for weather updates.
[ترجمه گوگل] من اغلب برای به روز رسانی آب و هوا به این سایت می روم
[ترجمه ترگمان] من اغلب برای به روز رسانی آب و هوا به این مکان می روم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من اغلب برای به روز رسانی آب و هوا به این مکان می روم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: sites, siting, sited
حالات: sites, siting, sited
• : تعریف: to position, place, or locate in or on.
• مترادف: locate, place, position, put, set, situate
• مترادف: locate, place, position, put, set, situate
- The army sited its guns on the hill.
[ترجمه گوگل] ارتش اسلحه های خود را روی تپه قرار داد
[ترجمه ترگمان] ارتش روی تپه مستقر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ارتش روی تپه مستقر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید