sit tight


1- سرجای خود نشستن 2- تنگ (یا پهلوی هم) نشستن 3- موقعیت خود را حفظ کردن، صبرکردن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to keep one's position or opinion and await further events.
مشابه: hold out

جمله های نمونه

1. You'd better sit tight and I'll call the doctor.
[ترجمه تانیا] بهتر است صبر کنید، من به دکتر خبر می دهم.
|
[ترجمه گوگل]بهتره محکم بشینی من با دکتر تماس بگیرم
[ترجمه ترگمان]بهتر است بنشینید و من به دکتر خبر می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Sit tight. I'm gonna floor it!
[ترجمه گوگل]سرجاتون بمونین من می خواهم آن را کف!
[ترجمه ترگمان]محکم بشین من می رم بخوابم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Sit tight. I'll be right back.
[ترجمه تانیا] صبر کن، من الان برمی گردم.
|
[ترجمه گوگل]سرجاتون بمونین من بلافاصله برمی گردم
[ترجمه ترگمان]محکم بشین الان بر می گردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Just sit tight - I'll be there in five minutes.
[ترجمه گوگل]فقط محکم بنشین - پنج دقیقه دیگر آنجا خواهم بود
[ترجمه ترگمان]فقط همینجا بشین تا ۵ دقیقه دیگه اونجام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We're advising all our investors to sit tight till the market improves.
[ترجمه گوگل]ما به همه سرمایه‌گذاران خود توصیه می‌کنیم تا زمانی که بازار بهبود پیدا کند، محکم بنشینند
[ترجمه ترگمان]ما به همه سرمایه گذاران خود توصیه می کنیم تا زمانی که بازار بهبود یابد، موضع خود را حفظ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Shareholders are being advised to sit tight until the crisis passes.
[ترجمه رضا] به سهامداران توصیه میشود تا زمانی که بحران بگذره ( تموم بشه ) کاری نکنند.
|
[ترجمه محمد مهدی] به سهامداران توصیه می شود تا زمان گذر از بحران صبر کنند
|
[ترجمه گوگل]به سهامداران توصیه می شود تا زمانی که بحران از بین برود محکم بنشینند
[ترجمه ترگمان]به سهامداران توصیه می شود تا زمانی که بحران از بین برود، محکم بنشینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Or the rabbits sit tight underground as they become cornered by the ferrets.
[ترجمه گوگل]یا خرگوش‌ها در زیر زمین محکم می‌نشینند، زیرا در گوشه‌ای از فرت‌ها قرار می‌گیرند
[ترجمه ترگمان]یا خرگوش ها زیر زمین می نشینند، درست مثل راسو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Will you sit tight in your little kingdom, and watch it crumbling all around you?
[ترجمه گوگل]آیا در پادشاهی کوچک خود محکم خواهید نشست و فرو ریختن آن را در اطراف خود تماشا خواهید کرد؟
[ترجمه ترگمان]آیا ممکن است شما در قلمرو کوچک خود بنشینید و آن را تماشا کنید که در پیرامون شما فرو می ریزد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Just sit tight - I'll be there in ten minutes.
[ترجمه گوگل]فقط محکم بنشین - ده دقیقه دیگر آنجا خواهم بود
[ترجمه ترگمان]فقط همینجا بشین تا ۱۰ دقیقه دیگه اونجام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But if he could only sit tight, nothing at all would happen.
[ترجمه گوگل]اما اگر فقط می توانست محکم بنشیند، هیچ اتفاقی نمی افتاد
[ترجمه ترگمان]اما اگر فقط می توانست محکم بنشیند، هیچ اتفاقی نمی افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He might just sit tight inside the castle.
[ترجمه گوگل]او ممکن است در داخل قلعه محکم بنشیند
[ترجمه ترگمان]ممکنه تو قلعه جا به گیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You sit tight while I go and get some help.
[ترجمه گوگل]تو محکم بنشین تا من بروم و کمک بگیرم
[ترجمه ترگمان]وقتی من میرم یکم کمک میارم تو محکم بشین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You might want to sit tight a few months and see what happens to the stock market.
[ترجمه گوگل]شاید بخواهید چند ماه بنشینید و ببینید چه اتفاقی برای بازار سهام می افتد
[ترجمه ترگمان]ممکن است بخواهید چند ماه بیشتر بمانید و ببینید چه اتفاقی برای بازار سهام می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mr Fujimori is hoping to sit tight and wait for the national and international outcry to blow over.
[ترجمه گوگل]آقای فوجیموری امیدوار است که محکم بنشیند و منتظر باشد تا اعتراضات ملی و بین المللی از بین برود
[ترجمه ترگمان]آقای Fujimori امیدوار است که محکم بنشیند و منتظر فریاد ملی و بین المللی برای منفجر کردن آن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• sit comfortably, be mighty in a position

پیشنهاد کاربران

محکم نشستن سر جای خود
صبر کن
idiom
to wait patiently and take no action
اصطلاح/ صبوری کردن
You sit tight, and I’ll go get help
صبر کردن، دندون رو جگر گذاشتن
صبور بودن تا افتادن یه اتفاقی
موفق باشی
صبور باش ، منتظر بمون
دست روی دست گذاشتن و کاری نکردن
صبرکنیم ببینیم چی پیش میاد
صبور باش. منتظر بمون
صبر کردن_ چاره ای نداشتن جز صبر کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس