sit around

جمله های نمونه

1. I don't pay you to sit around all day doing nothing!
[ترجمه گوگل]من به شما پولی نمی دهم که تمام روز بنشینید و هیچ کاری نکنید!
[ترجمه ترگمان]من به تو پول نمیدم که کل روز رو اینجا بنشینی و هیچ کاری نکنی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Others sit around and talk or sing.
[ترجمه گوگل]دیگران دور هم می نشینند و صحبت می کنند یا آواز می خوانند
[ترجمه ترگمان]دیگران بنشینند و حرف بزنند یا آواز بخوانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Life's too short to sit around moping.
[ترجمه گوگل]زندگی کوتاه تر از آن است که بخواهیم دور موپینگ بنشینیم
[ترجمه ترگمان]زندگی برای نشستن خیلی کوتاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All he did that evening was sit around the flat.
[ترجمه گوگل]تمام کاری که او در آن شب انجام داد این بود که در اطراف آپارتمان نشست
[ترجمه ترگمان]تمام آن شب در آپارتمان نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What he must not do is to sit around at home feeling sorry for himself.
[ترجمه گوگل]کاری که او نباید انجام دهد این است که در خانه بنشیند و برای خودش متاسف شود
[ترجمه ترگمان]کاری که نباید بکند این است که در خانه بنشیند و احساس تاسف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You're not paid to sit around doing nothing!
[ترجمه گوگل]شما پولی دریافت نمی کنید که دور هم بنشینید و کاری انجام ندهید!
[ترجمه ترگمان]تو پول نمی گیری که این اطراف بنشینی و هیچ کاری نکنی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Are you just going to sit around on your duff all day?
[ترجمه گوگل]آیا قرار است تمام روز را روی داف خود بنشینید؟
[ترجمه ترگمان]می خوای تمام روز رو اینجا بشینی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I can't sit around all day - someone's got to bring home the bacon.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم تمام روز بنشینم - یکی باید بیکن را به خانه بیاورد
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم تمام روز رو بشینم - یه نفر باید بیکن رو بیاره خونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I'm far too busy to sit around here.
[ترجمه گوگل]من خیلی سرم شلوغ است که نمی توانم اینجا بنشینم
[ترجمه ترگمان]من خیلی کار دارم که این دور و بر بشینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I never, ever sit around thinking, 'What shall I do next?'.
[ترجمه گوگل]من هرگز و هرگز به این فکر نمی‌کنم که "بعد چه کنم؟"
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت نمی تونم بشینم و فکر کنم که بعدش چیکار کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Eve isn't the type to sit around doing nothing.
[ترجمه گوگل]حوا از آن دسته ای نیست که بنشیند و کاری انجام ندهد
[ترجمه ترگمان]ای و این کار را نمی کند که بنشیند و هیچ کاری نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But in the land of my forebears, women sit around and wait for their men.
[ترجمه گوگل]اما در سرزمین اجدادم، زنان دور هم می نشینند و منتظر مردانشان هستند
[ترجمه ترگمان]اما در سرزمین of، زنان می نشینند و منتظر مردان خودشان می مانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I sit around all day and eat junk food out of boredom.
[ترجمه گوگل]تمام روز می نشینم و از بی حوصلگی غذای ناسالم می خورم
[ترجمه ترگمان]من تمام روز رو میشینم و غذاهای junk می خورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. All participants sit around a large table.
[ترجمه گوگل]همه شرکت کنندگان دور یک میز بزرگ می نشینند
[ترجمه ترگمان]همه شرکت کنندگان در اطراف یک میز بزرگ نشسته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• hang out; sit idly; be present somewhere without fulfilling any particular function

پیشنهاد کاربران

طبق تعریف زیر این عبارت غیر رسمی یعنی
to spend time sitting down and doing very little
یه جا بشینی و کار خاصی انجام ندی
به عنوان مثال
on the weekend , I would like to sit around and watch TV.
...
[مشاهده متن کامل]

آخر هفته ها دوست دارم بشینم و کار خاصی انجام ندم و تلوزیون تماشا کنم.
توی قسمت عکس و لینک تصویر یکی از دیالوگ های سریال فرندز رو گذاشتم که همسایه بالاییشون اومده میگه چرا دوباره سر و صدا می کنید و مانیکا میگه
We're just sitting around quietly talking
ما نشستیم و کار خاصی انجام نمی دیم و حرف به آرومی حرف می زنیم.

منابع• https://s8.uupload.ir/files/sit_around_il3n.png
کنار نشستن و کاری نکردن
بی فایده
Sit about = Sit around . یللی تللی کردن ، وقت را بطالت گذراندن / سپری کردن .
بیکار نشتن ، دست روی دست گذاشتن ، کاری انجام ندادن .
to spend time sitting down and doing very little:
We sat around most of the evening, waiting for Jake and drinking beer.
ول معطل نشستن
دور هم نشستن - وقت تلف کردن
بست نشستن
وقت را به بطالت گذراندن
وقت را هدر دادن
هیچ کار مفیدی در طول روز انجام ندادن
دست رو دست گذاشتن
to relax sitting
to waste time sitting
to sit idly near a location
to sit somewhere and relax or do nothing
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس