فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: sits, sitting, sat
حالات: sits, sitting, sat
• (1) تعریف: to position oneself so that one is resting on the buttocks and thighs, or to be in such a position.
- She was tired from walking and needed to sit.
[ترجمه گوگل] او از راه رفتن خسته شده بود و باید بنشیند
[ترجمه ترگمان] از راه رفتن خسته شده بود و احتیاج به نشستن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] از راه رفتن خسته شده بود و احتیاج به نشستن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We were standing, but most of the other passengers were sitting.
[ترجمه گوگل] ما ایستاده بودیم، اما بیشتر مسافران دیگر نشسته بودند
[ترجمه ترگمان] ما ایستاده بودیم، اما بیشتر مسافران دیگر نشسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما ایستاده بودیم، اما بیشتر مسافران دیگر نشسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to be placed or situated.
• مشابه: lie, rest, stand
• مشابه: lie, rest, stand
- His ranch sits on top of the hill.
[ترجمه گوگل] مزرعه او بالای تپه قرار دارد
[ترجمه ترگمان] مزرعه اون روی تپه میشینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مزرعه اون روی تپه میشینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to be at rest or not active.
• (4) تعریف: to be in session, as a court or legislature.
• (5) تعریف: to pose for an artist or photographer.
• مشابه: pose
• مشابه: pose
• (6) تعریف: to look after a child while its parents are away; babysit.
فعل گذرا ( transitive verb )
• (1) تعریف: to cause to be seated (often used reflexively).
- She sat herself close to me.
[ترجمه گوگل] خودش نزدیک من نشست
[ترجمه ترگمان] او خودش را به من نزدیک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او خودش را به من نزدیک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to provide with seats.
- This room sits about fifty people.
[ترجمه mortezs] این اتاق 50 نفره است|
[ترجمه گوگل] این اتاق حدود پنجاه نفر را در خود جای داده است[ترجمه ترگمان] این اتاق حدود پنجاه نفر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید