1. sister organizations
سازمان های وابسته به هم
2. her sister has an appealing personality
خواهرش شخصیت دلپذیری دارد.
3. his sister is cute though not really beautiful
خواهرش خیلی خوشگل نیست ولی بانمک است.
4. his sister is quite a looker!
خواهر او لعبتی است !
5. his sister is very homely
خواهرش خیلی بی ریخت است.
6. my sister clattered the spoons back into the drawer
خواهرم دوباره قاشق ها را با سر و صدای زیاد توی کشو ریخت.
7. my sister is quite a hand at sewing
خواهرم در دوزندگی کاملا چیره دست است.
8. my sister pari is a nurse
خواهر من پری پرستار است.
9. my sister pari is knitting gloves for me
خواهرم پری دارد برایم دستکش می بافد.
10. my sister spread her arms and gave me a hug
خواهرم دست های خود را از هم گشود و مرا در آغوش گرفت.
11. my sister wrapped her arms around the baby
خواهرم بازوان خود را دور کودک حلقه کرد.
12. the sister to this candlestick has been stolen
جفت این شمعدانی را دزدیده اند.
13. his big sister
خواهر بزرگش (ارشدش)
14. my kid sister
خواهر کوچک من
15. i enlisted my sister pari to help me clean the house
به خواهرم پری قبولاندم که مرا در تمیز کردن خانه یاری دهد.
16. the table my sister had set was really special
سفره ای که خواهرم چیده بود واقعا مخصوص بود.
17. he installed his own sister as secretary
او خواهر خود را به عنوان منشی به کار گمارد.
18. she adored her older sister
خواهر بزرگ تر خود را از ته دل دوست داشت.
19. she is my half sister
او خواهر ناتنی من است.
20. a pencil drawing of his sister
تصویر مدادی خواهرش
21. a telephone visit with my sister
صحبت تلفنی با خواهرم
22. he has designs on your sister
او به خواهر تو نظر دارد.
23. menstruation used to make my sister quite ill for a few days
قاعدگی،خواهر مرا برای چند روز کاملا بیمار می کرد.
24. she is taller than her sister by a handbreadth
او چهار انگشت از خواهرش بلندتر است.
25. every time he did something wrong his sister would tell on him
هرگاه کار بدی می کرد خواهرش او را لو می داد.
26. he was desperately in love with my sister
او سخت عاشق خواهرم بود.
27. i resent what you said about my sister
از آنچه که درباره ی خواهرم گفتی دلخور شدم.
28. she poured her heart out to her sister
مکتومات قلبی خود را به خواهر خود ابراز کرد.
29. he decided to swallow his pride and ask his sister for help
تصمیم گرفت غرور را کنار بگذارد و از خواهرش کمک بخواهد.
30. he hid under the table and eavesdropped on his sister and her fiance
او زیر میز پنهان شد و به (حرف های) خواهرش و نامزد او گوش داد.
31. i don't like her and i don't like her sister either
نه او را دوست دارم نه خواهرش را (او را دوست ندارم و خواهرش را هم همین طور).
32. she was trying to shift the blame to her sister
او سعی میکرد تقصیر را متوجه خواهرش بکند.
33. he inclines toward pari but his father wants him to marry pari's sister
او پری را ترجیح می دهد،اما پدرش می خواهد که او با خواهر پری ازدواج کند.