• (1)تعریف: (informal) an effeminate man or boy. • مشابه: milquetoast
• (2)تعریف: a coward. • مشابه: coward
جمله های نمونه
1. Nina looks the spitting image of Sissy Spacek.
[ترجمه گوگل]نینا شبیه سیسی اسپیسک است که در حال تف کردن است [ترجمه ترگمان]نینا تصویر تف of را نگاه می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The other boys kept calling him a sissy and a wimp.
[ترجمه گوگل]پسرهای دیگر مدام او را یک دختر بچه و یک مرد می نامیدند [ترجمه ترگمان]بقیه پسرها او را sissy و ترسو صدا می کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. You daren't jump down, you sissy!
[ترجمه گوگل]تو جرات نداری پایین بپری، دختر! [ترجمه ترگمان]تو جرات نداری بپری پایین، you! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. This week's-tiresomely entitled Tomboy Or Sissy?-was about gender and the toddler.
[ترجمه گوگل]این هفته - با عنوان خسته کننده Tomboy or Sissy؟ - درباره جنسیت و کودک نوپا بود [ترجمه ترگمان]این هفته با خسته کننده ای به نام tomboy یا سیسی؟ در مورد جنسیت و کودک نوپا بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Kevin is such a sissy.
[ترجمه گوگل]کوین خیلی دوست داشتنی است [ترجمه ترگمان]کوین خیلی sissy [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. "Last one in the sea is a sissy," proclaimed Idris.
[ترجمه گوگل]ادریس اعلام کرد: «آخرینی که در دریاست، دختری است» [ترجمه ترگمان]ادریس اعلام کرد: \"آخرین نفر در دریا a،\" ادریس \" است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. As a man, how can you be a sissy?
[ترجمه حسین] به عنوان یک مرد چطور میتونی اینقدر دخترونه به نظر برسی؟
|
[ترجمه گوگل]به عنوان یک مرد، چگونه می توانید یک دختر بچه باشید؟ [ترجمه ترگمان]به عنوان یک مرد چطور میتونی a باشی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The dancing teacher looks like a sissy, but he is very strong.
[ترجمه گوگل]معلم رقص به نظر می رسد شبیه دختر بچه است، اما او بسیار قوی است [ترجمه ترگمان]معلم رقص مثل یک sissy به نظر می رسد، اما خیلی قوی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Far from being sissy, it takes a real man to accept that he is not perfect.
[ترجمه گوگل]به دور از شیطنت بودن، لازم است یک مرد واقعی بپذیرد که کامل نیست [ترجمه ترگمان]از این sissy، یک مرد واقعی می تواند قبول کند که او بی عیب و نقص نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He really liked Sissy too well to have a contempt for her.
[ترجمه گوگل]او واقعاً سیسی را خیلی دوست داشت که به او تحقیر شود [ترجمه ترگمان]او واقعا از خواهر کوچولو خوشش می امد که او را تحقیر کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Sissy had suddenly turned her head, and looked, in wonder, in pity, in sorrow.
[ترجمه گوگل]سیسی ناگهان سرش را برگردانده بود و با تعجب، ترحم و اندوه نگاه می کرد [ترجمه ترگمان]خواهر، خواهر، ناگهان سرش را برگرداند و با شگفتی به او نگاه کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Don't gild the lily, gild the sissy.
[ترجمه گوگل]زنبق را طلاکاری نکن، سیسی را طلا کن [ترجمه ترگمان]نکن، لی لی، the را مطلا کن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She probably thinks I sissy up in here.
[ترجمه گوگل]او احتمالا فکر می کند که من اینجا هستم [ترجمه ترگمان] اون احتمالا فکر می کنه من اینجا sissy [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. You may be a sissy but I'll still pound you onto ground.
[ترجمه گوگل]ممکن است تو یک دختر بچه باشی، اما من همچنان تو را روی زمین می کوبم [ترجمه ترگمان]تو ممکنه a ولی من هنوز تو رو زمین می زنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. No wonder Charles had been a sissy, coming from a home like this.
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست که چارلز از خانه ای مثل این می آمد [ترجمه ترگمان]تعجبی نداشت که چارلز از خانه ای به این خانه آمده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• effeminate boy or man, male who lacks stereotypically masculine qualities; coward, timid person effeminate, lacking stereotypically masculine qualities; cowardly, timid when boys describe another boy as a sissy, they mean that they think he does not like physical activity and is afraid to do things that are slightly dangerous; an informal word.
پیشنهاد کاربران
بچه ننه سوسول مامانی اواخواهر
noun [ C] informal disapproving ( also cissy ) اسم، غیر رسمی، ناپسند an effeminate man نازک نارنجی، فوفول، سوسول، قرتی Kevin is such a sissy. Can't you climb that tree, you big sissy?
noun [ C] informal disapproving ( also cissy ) a boy who other boys dislike and laugh at because they think he is weak or interested in activities girls usually like, or a person who is weak and cowardly ( = not brave ) : ... [مشاهده متن کامل]
پسری که سایر پسرها از او بدشان می آید و به او می خندند زیرا فکر می کنند ضعیف است یا به فعالیت هایی که معمولاً دختران دوست دارند علاقه مند است، یا فردی که ضعیف و ترسو است. Kevin is such a sissy. [ as form of address ] Can't you climb that tree, you big sissy?
۱. حالت دیگه ای از sister ۲. مردی که رفتار مردونه نداره/بچه خوشگل/سوسول/بچه خونگی/فنچ ( صرفا در رابطه با پسر بکار میره نه دختر ) STRAIGHT GAIRLY GUY wimp, pussy, weak cant fight or is scared to do somthing bad You are a little sissy ass bitch. Ill kick ur ass