sinus

/ˈsaɪnəs//ˈsaɪnəs/

معنی: کیسه، حفره، گودال، جیب، ناسور، معصره، درون حفرههای پیشانی و گونه ها
معانی دیگر: خمیدگی، انحنا، خمش، چفتگی، کوژی، کاواکی، (کالبدشناسی - جانورشناسی) سینوس، (رگ) بخش گشاد شده، گشادگاه، (پزشکی) مجرای کورک (یا هر حفره ی دارای چرک)، ریم راه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: sinuses
(1) تعریف: any of various bodily cavities, recesses, or channels, esp. those in the skull bone that connect with the nasal cavities.

(2) تعریف: a curve, bend, or recess.

جمله های نمونه

1. I still suffer from catarrh and sinus problems.
[ترجمه گوگل]من هنوز از آب مروارید و مشکلات سینوسی رنج می برم
[ترجمه ترگمان]من هنوز از مشکلات سینوسی و سینوس رنج می برم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Baker suggests three possible reasons why human sinus bones should be naturally magnetic.
[ترجمه گوگل]بیکر سه دلیل احتمالی را پیشنهاد می کند که چرا استخوان های سینوس انسان باید به طور طبیعی مغناطیسی باشند
[ترجمه ترگمان]بیکر سه دلیل احتمالی را پیشنهاد می کند که چرا استخوان های انسان باید به طور طبیعی مغناطیس باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Some may be due to cerebral venous sinus thrombosis, a known complication of oral contraceptives.
[ترجمه گوگل]برخی از آنها ممکن است به دلیل ترومبوز سینوس ورید مغزی باشد که یکی از عوارض شناخته شده داروهای ضد بارداری خوراکی است
[ترجمه ترگمان]برخی ممکن است به خاطر سینوس وریدی سینوس، یکی از پیچیدگی شناخته شده وسایل contraceptives شفاهی باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Carotid sinus massage should be done with great care in patients for whom this diagnosis is suspected.
[ترجمه گوگل]ماساژ سینوس کاروتید در بیمارانی که مشکوک به این تشخیص هستند باید با دقت زیادی انجام شود
[ترجمه ترگمان]ماساژ درمانی باید با مراقبت زیادی در بیمارانی انجام شود که این تشخیص به آن ها مشکوک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Headache Due to Sinus Disease Sinusitis is an unusual cause of headaches seen in a neurology clinic.
[ترجمه گوگل]سردرد ناشی از بیماری سینوسی سینوزیت یک علت غیر معمول سردرد است که در کلینیک نورولوژی مشاهده می شود
[ترجمه ترگمان]سردرد به خاطر سینوزیت یک علت غیر معمول سردرد است که در کلینیک عصب شناسی مشاهده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This improved both his sinus problem and his general health.
[ترجمه گوگل]این هم مشکل سینوس و هم سلامت عمومی او را بهبود بخشید
[ترجمه ترگمان]این هم مشکل سینوسی و سلامت عمومی او را بهبود بخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Surgery involves opening the sinus from the outside, flushing and allowing free drainage into the nasal passage.
[ترجمه گوگل]جراحی شامل باز کردن سینوس از خارج، شستشو و اجازه تخلیه آزاد به داخل مجرای بینی است
[ترجمه ترگمان]جراحی شامل باز کردن سینوس از بیرون، سیفون و تخلیه آزاد در مجاری بینی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Frontal sinus present: present in Proconsul, Afropithecus and Dryopithecus, and so it is almost certainly an ancestral hominoid character.
[ترجمه گوگل]سینوس فرونتال وجود دارد: در Proconsul، Afropithecus و Dryopithecus وجود دارد و بنابراین تقریباً به طور قطع یک شخصیت هومینوئید اجدادی است
[ترجمه ترگمان]سینوس قدامی: حاضر در proconsul، Afropithecus و Dryopithecus وجود دارد و بنابراین تقریبا یک شخصیت hominoid اجدادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The electrocardiogram will confirm sinus bradycardia.
[ترجمه گوگل]الکتروکاردیوگرام برادی کاردی سینوسی را تایید می کند
[ترجمه ترگمان]الکتروکاردیوگرام bradycardia را تایید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Carotid sinus hypersensitivity may result in either an intermittent drop in blood pressure or bradycardia, or both.
[ترجمه گوگل]حساسیت سینوس کاروتید ممکن است منجر به کاهش متناوب فشار خون یا برادی کاردی یا هر دو شود
[ترجمه ترگمان]سینوس معکوس ممکن است منجر به افت متناوب در فشار خون و یا هر دو شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His electrocardiogram showed sinus rhythm with widespread ST-T wave abnormalities.
[ترجمه گوگل]نوار قلب او ریتم سینوسی با ناهنجاری های گسترده موج ST-T را نشان داد
[ترجمه ترگمان]الکتروکاردیوگرام او آهنگ سینوسی را با اختلالات موجی شکل بدون تی نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Objective:To explore the treatment of multiple chronic sinus in prothorax wall.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی درمان سینوس مزمن متعدد در دیواره پروتوراکس
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی درمان چندین سینوس مزمن در دیواره prothorax
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The mass extends into the inferior orbital sinus, superior maxillary sinus, and the pterygopalatine fossa.
[ترجمه گوگل]این توده به سمت سینوس اربیتال تحتانی، سینوس ماگزیلاری فوقانی و حفره pterygopalatine گسترش می یابد
[ترجمه ترگمان]این جرم به سینوس پشتی پایینی، سینوس فک بالایی و the pterygopalatine گسترش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Sinus bradycardia occurs when the heart rate falls below 60.
[ترجمه گوگل]برادی کاردی سینوسی زمانی اتفاق می افتد که ضربان قلب به زیر 60 برسد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که ضربان قلب زیر ۶۰ سال کاهش یابد، سینوزیت رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Methods The QT intervals of sinus excitation before and after extrasystole in 120 patients were measured and compared.
[ترجمه گوگل]MethodsThe فاصله QT تحریک سینوس قبل و بعد از اکستراسیستول در 120 بیمار اندازه گیری و مقایسه شد
[ترجمه ترگمان]روش ها فاصله های QT تحریک سینوسی قبل و بعد از extrasystole در ۱۲۰ بیمار اندازه گیری و مقایسه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کیسه (اسم)
bourse, bladder, bag, sac, sack, pouch, cyst, cod, bagging, bung, capsule, theca, sinus, purse

حفره (اسم)
hollow, hole, grave, cell, ditch, trench, pit, cavern, delve, socket, cavity, fossa, fovea, gutter, sinus, lacuna, loculus, pothole

گودال (اسم)
hole, swag, grave, trench, pit, cavern, puddle, cavity, sinkhole, fossa, fosse, fovea, vesicle, sinus, graben

جیب (اسم)
collar, pocket, sinus

ناسور (اسم)
fistula, sinus, tubule

معصره (اسم)
sinus

درون حفره های پیشانی و گونه ها (اسم)
sinus

انگلیسی به انگلیسی

• (anatomy) any of several hollow cavities or passages in the body; one of the hollow cavities in the skull that connects to the nasal passages
your sinuses are the spaces in the bones of your skull just behind your nose.

پیشنهاد کاربران

[پزشکی] سینوس: حفره ی درون یک استخوان
sinus ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: کاوک
تعریف: حفرۀ هوایی داخل برخی از استخوان ها ازجمله استخوان صورت و جمجمه|||متـ . سینوس 2
حفره های بدن مانند ( حفره های بینی یا حفره های داخل استخوان )
Empty spaces in the bones of your face in the area behind your nose😊
تابع مثلثاتی
معادل پیشنهادی = سایه

بپرس