sinuous

/ˈsɪnwəs//ˈsɪnjʊəs/

معنی: مارپیچی، غیر مستقیم، گمراه کننده، موجی، دارای شیارهای موجی
معانی دیگر: خیزابی، تموج دار، کوهه وار، مارپیچ، پیچ و خم دار، پرپیچ و خم، فراز و نشیبی، (برگ) رجوع شود به: sinuate

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: with many curves or turns; winding.
مشابه: serpentine, tortuous, wavy

- The trellis was covered with sinuous vines.
[ترجمه فرزاد] تاکهای مواج پرده را پوشانده بود.
|
[ترجمه گوگل] پرده با درختان انگور پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان] trellis با پیچک های پرپیچ و خم پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: devious.
مشابه: crooked, devious, serpentine, tortuous

(3) تعریف: having a wavy edge, as a leaf; sinuate.

جمله های نمونه

1. He enjoyed watching the sinuous bodies of the dancers.
[ترجمه گوگل]او از تماشای بدن های پر پیچ و خم رقصندگان لذت می برد
[ترجمه ترگمان]از دیدن بدن های کج و معوج رقاصان لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The river wound its sinuous way across the plain.
[ترجمه گوگل]رودخانه مسیر سینوسی خود را در سراسر دشت پیچید
[ترجمه ترگمان]رودخانه از روی جلگه پیچ می خورد و پیچ وتاب می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The walkers followed the sinuous path through the trees.
[ترجمه گوگل]پیاده‌روها مسیر پر پیچ و خم را از میان درختان دنبال کردند
[ترجمه ترگمان]زامبی ها به دنبال راه مارپیچی از میان درختان به راه افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They followed the sinuous trail deep into the mountains.
[ترجمه گوگل]آنها مسیر پر پیچ و خم را در اعماق کوهها دنبال کردند
[ترجمه ترگمان]راه پرپیچ و خمی را دنبال کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The roads are sinuous but almost empty, and they will take you through some of the most beautiful country in Provence.
[ترجمه گوگل]جاده ها پر پیچ و خم هستند اما تقریبا خالی هستند و شما را از زیباترین کشور پرووانس عبور می دهند
[ترجمه ترگمان]راه ها، عجیب و غریب است، اما تقریبا خالی است، و آن ها شما را از میان زیباترین کشور پرووانس می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Consequently, fashionable women of 1910 could wear flowing, sinuous shapes in dramatic hues.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، زنان شیک پوش در سال 1910 می‌توانستند شکل‌های روان و شیار را در رنگ‌های دراماتیک بپوشند
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، زنان متجدد در سال ۱۹۱۰ به شکل نمایشی و نمایشی در رنگ های دراماتیک استفاده می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Blood appears, a shining dark sinuous presence.
[ترجمه گوگل]خون ظاهر می شود، یک حضور سینوسی تاریک درخشان
[ترجمه ترگمان]به نظر میاد، یه موجود عجیب و غریب دیده میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They look more like giant marble arms than sinuous branches.
[ترجمه گوگل]آنها بیشتر شبیه بازوهای مرمری غول پیکر هستند تا شاخه های سینوسی
[ترجمه ترگمان]آن ها بیش از شاخه های کج و معوج به سلاح های عظیم مرمر شباهت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I watched the sinuous movements of her head and arms.
[ترجمه گوگل]به حرکات سینوسی سر و بازوهاش نگاه کردم
[ترجمه ترگمان]حرکات کج و معوج سرش را نگاه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. On the evidence here, they wrote sinuous miniatures, marked by exotic rhythms and almost completely irresistible.
[ترجمه گوگل]بر اساس شواهد در اینجا، آنها مینیاتورهای سینوسی نوشتند که با ریتم های عجیب و غریب مشخص شده و تقریباً کاملاً غیرقابل مقاومت بودند
[ترجمه ترگمان]روی مدارک موجود در اینجا تابلوهای عجیب و غریبی نوشته بودند که با ریتم های نادر و تقریبا غیرقابل مقاومت نشان داده می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Each sported two flails of sinuous steel tentacles and a crab-like claw.
[ترجمه گوگل]هر کدام دو بال از شاخک های فولادی سینوسی و یک پنجه خرچنگ مانند داشتند
[ترجمه ترگمان]هر یک از آن ها دو تن از tentacles فلزی مارپیچی و یک چنگال شبیه به خرچنگ را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Then a rumba - seductive, swaying, sinuous rhythm.
[ترجمه گوگل]سپس یک رومبا - ریتم فریبنده، نوسانی، سینوسی
[ترجمه ترگمان]بعد یک آهنگ سبک rumba و پیچ وتاب دار و پیچ وتاب دار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A single sinuous shape, shedding milk light, moved in the cold, murky water overhead.
[ترجمه گوگل]یک شکل سینوسی، که نور شیر می ریزد، در آب سرد و کدر بالای سر حرکت می کرد
[ترجمه ترگمان]یک شکل مارپیچی، که نور شیر را قطع می کند، در هوای سرد و تیره بالای سر حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Self - formed river channels tend to be sinuous.
[ترجمه گوگل]کانال‌های رودخانه‌ای که خود تشکیل می‌دهند معمولا سینوسی هستند
[ترجمه ترگمان]کانال های آبی شکل خود شکل می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مارپیچی (صفت)
vortiginous, acyclic, spiral, winding, whorled, sinuous, anfractuous

غیر مستقیم (صفت)
devious, sinuous, oblique, backstairs, indirect, tortuous, circular, sideway, mediate

گمراه کننده (صفت)
sinuous, delusive, deceptive, illusory, seductive, sinister, illusive, delusory, screwy

موجی (صفت)
sinuous, flexuous, wavelike, flexural, sinuate

دارای شیارهای موجی (صفت)
sinuous

انگلیسی به انگلیسی

• curving, twisting
something that is sinuous moves with smooth twists and turns; a literary word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Having many curves or turns
🔍 مترادف: Winding
✅ مثال: The sinuous path through the forest was difficult to navigate.
دورو ، بی صداقت
پرپیچ وخم

بپرس