singly

/ˈsɪŋɡli//ˈsɪŋɡli/

معنی: تنها، فردا، جدا جدا، به تنهایی، یکان یکان، انفرادا، یک یک، فردا فرد
معانی دیگر: تک، تک تک، یکی یکی

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: one by one; individually.
متضاد: together
مشابه: alone

- They entered singly.
[ترجمه گوگل] آنها به تنهایی وارد شدند
[ترجمه ترگمان] آن ها تک تک وارد اتاق شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. students arrived singly
شاگردان تک تک وارد شدند.

2. Experience keeps no school, she teaches her pupils singly.
[ترجمه گوگل]تجربه هیچ مدرسه ای را نگه نمی دارد، او به شاگردانش به تنهایی آموزش می دهد
[ترجمه ترگمان]تجربه هیچ مدرسه ای را نگه می دارد، او به طور انفرادی به دانش آموزان درس می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Troubles never come singly.
[ترجمه گوگل]مشکلات هرگز به تنهایی پیش نمی آیند
[ترجمه ترگمان]جانم هرگز به تنهایی نخواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Troubles never comes singly.
[ترجمه گوگل]مشکلات هرگز به تنهایی پیش نمی آیند
[ترجمه ترگمان]مصائب هرگز به تنهایی بر نخواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Plant the trees singly or in small groups.
[ترجمه گوگل]درختان را به تنهایی یا در گروه های کوچک بکارید
[ترجمه ترگمان]درخت ها را به طور جداگانه یا در گروه های کوچک بکارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The materials can be used singly or in combination.
[ترجمه گوگل]مواد را می توان به صورت جداگانه یا ترکیبی استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]مواد را می توان به طور همزمان یا در ترکیب استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The stamps are available singly or in books of ten.
[ترجمه گوگل]تمبرها به صورت تکی یا در کتاب های ده تایی موجود است
[ترجمه ترگمان]تمبر به طور جداگانه یا در کتاب ده موجود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The perfumed oils can be used singly or blended with others.
[ترجمه گوگل]روغن های معطر را می توان به صورت جداگانه یا مخلوط با روغن های دیگر استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]روغن های معطر به طور جداگانه و یا مخلوط با دیگران استفاده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Doctors usually see their patients singly.
[ترجمه گوگل]پزشکان معمولاً بیماران خود را به تنهایی می بینند
[ترجمه ترگمان]پزشکان معمولا تک تک بیماران خود را تک تک می بینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Do you teach your students singly or in groups?
[ترجمه گوگل]آیا به دانش آموزان خود به صورت انفرادی یا گروهی آموزش می دهید؟
[ترجمه ترگمان]به دانش آموزان خود یک یا دو گروه یاد می دهید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Guests arrived singly or in groups.
[ترجمه گوگل]مهمانان به صورت انفرادی یا گروهی وارد شدند
[ترجمه ترگمان]مهمانان به طور انفرادی یا گروهی وارد شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Singly, the leopard would defeat them, but together they can drive it away.
[ترجمه گوگل]پلنگ به تنهایی آنها را شکست می دهد، اما با هم می توانند آن را از خود دور کنند
[ترجمه ترگمان]پلنگ، پلنگ می تواند آن ها را شکست دهد، اما با هم می توانند آن را دور کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But slices of bad luck never come singly.
[ترجمه گوگل]اما تکه‌های بدشانسی هرگز به تنهایی به وجود نمی‌آیند
[ترجمه ترگمان]اما یک تکه شانس بد هرگز یک نفره نخواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Taken singly none is completely reliable.
[ترجمه گوگل]به تنهایی هیچکدام کاملا قابل اعتماد نیستند
[ترجمه ترگمان]به طور کلی هیچ کس کاملا قابل اعتماد نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. When reflected from a rough surface, singly and doubly reflected waves intermingle, and the signal is depolarized.
[ترجمه گوگل]هنگامی که از یک سطح ناهموار منعکس می شود، امواج منفرد و مضاعف منعکس شده در هم می آمیزند و سیگنال دپلاریزه می شود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که از یک سطح ناهموار منعکس می شود، تک تک امواج منعکس شده به دو طرف و سیگنال depolarized می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تنها (قید)
just, merely, exclusively, singly

فردا (قید)
singly, separately

جدا جدا (قید)
singly

به تنهایی (قید)
singly, solus

یکان یکان (قید)
singly

انفرادا (قید)
singly

یک یک (قید)
singly

فردا فرد (قید)
singly

انگلیسی به انگلیسی

• individually, separately; without help from others, alone
if people do something singly, they do it on their own or one by one.

پیشنهاد کاربران

۱. یک به یک. یکی یکی ۲. تنها. دست تنها. به تنهایی
مثال:
That you rise up for Allah’s sake, in pairs or singly
برای خاطر خدا دو تایی یا به تنهایی قیام کنید.
�أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ�
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : single / singularize
✅️ اسم ( noun ) : single / singleness / singular / singularity
✅️ صفت ( adjective ) : single / singular
✅️ قید ( adverb ) : singly / singularly
مجرد دراینجا صفت ( یک نفره ) قبل از اسم
یک یک
جدا جدا
تنها

بپرس