singing

/ˈsɪŋɪŋ//ˈsɪŋɪŋ/

معنی: غنا، سرود، سرایش، خوانندگی، خنیا، سراینده
معانی دیگر: اوازخوانی، نغمه سرایی، خواننده

جمله های نمونه

1. her singing bewitched the audience
آواز او شنوندگان را شیفته کرد.

2. her singing could not be faulted
آواز او نقص نداشت (کسی نمی توانست از آواز او عیب بگیرد).

3. her singing fetched tears to my eyes
آواز او اشک به چشمانم آورد.

4. her singing voice enchanted everyone
آواز او همه را فریفته کرد.

5. his singing could be heard from afar
آواز او از دور شنیده می شد.

6. his singing sent his listeners
آواز او شنوندگانش را ذوق زده کرد.

7. loud singing
آواز با صدای بلند

8. unison singing
تک خوانی

9. somebody was singing in the next compartment
در کوپه ی مجاور یک نفر آواز میخواند.

10. the sharp singing of the electric saw
زوزه ی تیز اره برقی

11. they were singing and we also joined in
آنان سرود می خواندند و ما هم به آنها پیوستیم.

12. what with singing and dancing the time passed quickly
آواز و رقص موجب شد که وقت زود بگذرد.

13. my ears started singing
گوش هایم شروع کردند به سوت کشیدن.

14. she broke into singing
زد زیر آواز (خواندن).

15. she jibbed on singing because the men were there
چون مردها آنجا بودند از آواز خواندن امتناع کرد.

16. suddenly he started singing
ناگهان شروع کرد به آواز خواندن.

17. the children were singing songs
بچه ها سرود می خواندند.

18. the kettle was singing on the heater
کتری روی اجاق قل قل می جوشید.

19. flowers were abloom and nightingales were singing
گل ها شکفته و بلبل ها نغمه سرایی می کردند.

20. she received a big hand for her singing
بخاطر آوازش برایش حسابی دست زدند.

21. the church bells were dinging and the birds were singing
ناقوس های کلیسا به صدا درآمده بودند و پرندگان نغمه سرایی می کردند.

22. as we entererd the hall, the sound of music and singing caressed our ears
وارد تالار که شدیم صدای ساز و آواز گوشمان را نوازش داد.

23. Singing can create a sense of wellbeing.
[ترجمه گوگل]آواز خواندن می تواند حس خوبی ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]آواز خواندن می تواند یک حس آسودگی ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Nora has a gift for singing.
[ترجمه گوگل]نورا استعداد خوانندگی دارد
[ترجمه ترگمان]نورا \"یه هدیه برای خوندن داره\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. She has a beautiful singing voice.
[ترجمه گوگل]او صدای خوانندگی زیبایی دارد
[ترجمه ترگمان]صدای آواز قشنگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. His style of singing is rather unique.
[ترجمه گوگل]سبک خوانندگی او نسبتاً منحصر به فرد است
[ترجمه ترگمان]سبک خواندن او نسبتا منحصر به فرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. He was singing softly to the baby.
[ترجمه گوگل]داشت آرام برای بچه آواز می خواند
[ترجمه ترگمان]او آهسته برای بچه آواز می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Birds are singing in the trees.
[ترجمه گوگل]پرندگان در درختان آواز می خوانند
[ترجمه ترگمان]پرندگان در درختان آواز می خوانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. After a few drinks, they were all singing bawdy songs at the top of their voices.
[ترجمه گوگل]بعد از چند نوشیدنی، همه آنها آهنگهای بداخلاقی را با صدای بلند می خواندند
[ترجمه ترگمان]بعد از چند نوشیدنی، همه آواز رکیکی را در بالای سرشان آواز می خواندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غنا (اسم)
affluence, wealth, exuberance, richness, enrichment, music, singing, song, opulence

سرود (اسم)
singing, song, sing, anthem, hymn, chant, chanson, cantata, canticle, psalm, canto, carol, twitter, twittering, warble, hymnody

سرایش (اسم)
singing, chant, solmization

خوانندگی (اسم)
singing, declamation

خنیا (اسم)
tune, music, singing, song, melody

سراینده (صفت)
singing

تخصصی

[برق و الکترونیک] نوسان نوسان خود نگهدار ناخواسته در سیستم یا قطعه، در بسامدی در باند عبور سیستم یا بالاتر از آن که معمولاً ناشی از پسخورد مثبت بیش از حد است .

انگلیسی به انگلیسی

• act of making musical sounds with the voice; expressing words musically; whistling; informing (slang)
chanting; melodious
singing is the activity of making musical sounds with your voice.
singing is also the art of being a singer.
the pleasant sounds made by birds can be referred to as singing.
see also sing.

پیشنهاد کاربران

بپرس