sinew

/ˈsɪnjuː//ˈsɪnjuː/

معنی: وتر، پی، رباط، رگ و پی، تار و پود
معانی دیگر: زور، نیروی عضلانی، توانایی، قوه، زورمندی، (معمولا جمع) سرچشمه ی زور، وسیله ی زورمندی، ارکان، زورمند کردن، نیرومند کردن، محکم کردن، زردپی (tendon هم می گویند)، (گوشت) پوره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a tendon.

(2) تعریف: muscular strength.
مشابه: brawn, muscle

(3) تعریف: (often pl.) the source or foundation of strength and vigor.

- Elections are the sinews of democratic government.
[ترجمه گوگل] انتخابات رگه های حکومت دموکراتیک است
[ترجمه ترگمان] انتخابات the دولت دموکراتیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. this vital task demands moral as well as intellectual sinew
این امر خطیر مستلزم نیروی اخلاقی و فکری است.

2. He strained every sinew to help us, but didn't succeed.
[ترجمه گوگل]او تمام رگ‌ها را فشار داد تا به ما کمک کند، اما موفق نشد
[ترجمه ترگمان]او تلاش می کرد تا به ما کمک کند، اما موفق نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Rope is the sinew of any sailing vessel.
[ترجمه گوگل]طناب سینه هر کشتی بادبانی است
[ترجمه ترگمان]طناب، رگ هر کشتی بادبانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Or do you strain every sinew to go for that elusive target set on a small plateau?
[ترجمه گوگل]یا اینکه تمام رگه‌ها را فشار می‌دهید تا به دنبال آن هدف گریزان که در یک فلات کوچک تنظیم شده است بروید؟
[ترجمه ترگمان]یا هر sinew رو فشار میدی که به سمت هدف دور افتاده روی یه فلات کوچک حرکت کنن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She could feel every bone and sinew of him.
[ترجمه گوگل]می‌توانست تمام استخوان‌ها و رگ‌های او را حس کند
[ترجمه ترگمان]تمام استخوان های بدنش را احساس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My son feels long and stringy now, all sinew, veins and bone.
[ترجمه گوگل]پسرم اکنون احساس طویل و نخی می کند، تمام رگ، رگ و استخوان
[ترجمه ترگمان]پسر من دراز و وارفته است و حالا همه رگ و رگ و استخوان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Trim all excess fat and sinew from roast.
[ترجمه گوگل]تمام چربی و رگ های اضافی را از کباب جدا کنید
[ترجمه ترگمان]* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The edema in sinew of kidney, lesser omental bursa or peripancreas, and ascites were recorded, 1 point scored each site.
[ترجمه گوگل]ادم در سینوس کلیه، بورس امنتال کوچکتر یا پری پانکراس و آسیت ثبت شد، هر ناحیه 1 امتیاز داشت
[ترجمه ترگمان]تورم در پی کلیه، omental کم تر یا peripancreas، و ascites ثبت شدند و یک امتیاز هر سایت را به ثمر رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Deer's tail, sinew, mushrooms, frog's egg, red ginseng.
[ترجمه گوگل]دم آهو، سینوس، قارچ، تخم قورباغه، جینسینگ قرمز
[ترجمه ترگمان]دم گوزن، پی شکار، قارچ، تخم قورباغه، اشقه قرمز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All tough sinew, she looked like a hawk eyeing prey.
[ترجمه گوگل]او کاملاً سخت بود، مانند یک شاهین به نظر می رسید که شکار را نگاه می کند
[ترجمه ترگمان]او مثل عقابی که به طعمه اش خیره شده بود، نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Burun's eldest son was a tall rangy man with a lot of muscle and sinew.
[ترجمه گوگل]پسر بزرگ بورون مردی قدبلند و قد بلند با ماهیچه ها و رگ های استخوانی بود
[ترجمه ترگمان]پسر بزرگ Burun مردی بود بلند و لاغر با مقدار زیادی ماهیچه و ماهیچه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She shifted restlessly beneath him, her heart pounding out of control as she registered the powerful interplay of muscle and sinew.
[ترجمه گوگل]او با بی قراری زیر او جابجا شد، در حالی که قلبش از کنترل خارج شد و تعامل قدرتمند ماهیچه و سینوس را ثبت کرد
[ترجمه ترگمان]او با بی قراری جا به جا شد، ضربان قلبش از کنترل خارج شد، و در حالی که حالت قوی عضلانی و عضلانی را در خود ثبت کرده بود، قلبش از کنترل خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It looked as if Changez had stuck his hand into a fire and had had flesh, bone and sinew melted together.
[ترجمه گوگل]انگار چنگز دستش را در آتش فرو کرده بود و گوشت و استخوان و رگ با هم ذوب شده بودند
[ترجمه ترگمان]طوری به نظر می رسید که انگار Changez دستش را در آتش فرو کرده بود و گوشت و پوست و پوست را با هم ذوب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They sketched a woman whose chest had been carefully cut open to reveal muscle and sinew.
[ترجمه گوگل]آنها زنی را ترسیم کردند که قفسه سینه‌اش با دقت باز شده بود تا عضله و رگ‌هایش آشکار شود
[ترجمه ترگمان]ان ها یک زن را طرح کردند که سینه را با دقت باز کرده بود تا عضلات و ماهیچه را آشکار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وتر (اسم)
chord, cord, thews, hypotenuse, tendon, nerve, sinew

پی (اسم)
scent, foundation, substratum, tendon, nerve, footstep, fundament, sinew

رباط (اسم)
ligature, ligament, sinew

رگ و پی (اسم)
sinew, nervation

تار و پود (اسم)
texture, sinew, warp and woof

انگلیسی به انگلیسی

• tendon; physical force, muscle; strength, power; vigor; source of strength
a sinew is a cord in your body that connects a muscle to a bone.

پیشنهاد کاربران

دو معنا دارد:
1. معنای عینی: پی، رباط، رگ و پی
2. معنای مجازی: تار و پود، چفت و بست،

بپرس