sine

/ˈsaɪn//saɪn/

(مثلثات) سینوس، جیب، (لاتین) بدون، فاقد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: in trigonometry, the ratio, in a right triangle, of the length of a side opposite an acute angle to the length of the hypotenuse.

(2) تعریف: of an angle whose vertex is the center of a circle, and one of whose sides is on the x axis, the positive or negative ratio of the ordinate of the arc cut by the angle's other side to the radius of the circle.

جمله های نمونه

1. she died sine prole
وقتی که مرد فرزند نداشت.

2. the assembly adjourned sine die
گردهمایی بدون تعیین وقت برای جلسه ی بعدی تعطیل شد.

3. absolutely free elections is a sine qua non of democracy
انتخابات کاملا آزاد شرط اصلی دمکراسی است.

4. Patience is a sine qua non for a good teacher.
[ترجمه گوگل]صبر برای یک معلم خوب یک شرط ضروری است
[ترجمه ترگمان]صبر یک امر ناگزیر برای یک معلم خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The control of inflation is a sine qua non for economic stability.
[ترجمه گوگل]کنترل تورم یک شرط ضروری برای ثبات اقتصادی است
[ترجمه ترگمان]کنترل تورم یک امر ناگزیر برای ثبات اقتصادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Successful agricultural reform is also a sine qua non of Mexico's modernisation.
[ترجمه گوگل]اصلاحات کشاورزی موفقیت آمیز نیز از ضروریات مدرنیزاسیون مکزیک است
[ترجمه ترگمان]اصلاحات موفق کشاورزی نیز یک امر ناگزیر برای مدرن سازی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. TV coverage is the sine qua non of a sport if it is to thrive.
[ترجمه گوگل]پوشش تلویزیونی شرط ضروری یک ورزش برای پیشرفت است
[ترجمه ترگمان]اگر این ورزش رونق پیدا کند، پوشش تلویزیونی جز لاینفک ورزشی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Trust is a sine qua non for any counselling.
[ترجمه گوگل]اعتماد یک شرط ضروری برای هر مشاوره است
[ترجمه ترگمان]اعتماد یک امر ناگزیر برای هر مشاوره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Immediately after inputting a sine wave to your network, you should observe the embryo of a sine wave.
[ترجمه گوگل]بلافاصله پس از وارد کردن یک موج سینوسی به شبکه خود، باید جنین یک موج سینوسی را مشاهده کنید
[ترجمه ترگمان]بلافاصله پس از وارد کردن موج سینوسی به شبکه خود، باید جنین یک موج سینوسی را مشاهده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This function returns the sine of an angle.
[ترجمه گوگل]این تابع سینوس یک زاویه را برمی گرداند
[ترجمه ترگمان]این تابع، سینوسی را به یک زاویه باز می گرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There is evidence that the Babylonians were using sine tables, recorded in cuneiform symbols on clay tablets, long before Hipparchus.
[ترجمه گوگل]شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد بابلی‌ها مدت‌ها قبل از هیپارخوس از جدول‌های سینوسی استفاده می‌کردند که با علامت‌های خط میخی روی لوح‌های گلی ثبت شده بود
[ترجمه ترگمان]شواهدی وجود دارد مبنی بر این که بابلی ها از جداول سینوسی استفاده می کردند، که به خط میخی بر روی الواح گلی، مدت ها پیش از Hipparchus، ثبت شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The sine function, hyperbolic tangent, and other non-linear variations on these basic ideas have also been used.
[ترجمه گوگل]تابع سینوس، مماس هذلولی و سایر تغییرات غیر خطی در این ایده های اساسی نیز استفاده شده است
[ترجمه ترگمان]تابع سینوسی، تانژانت hyperbolic و سایر تغییرات غیر خطی روی این ایده های اصلی نیز مورد استفاده قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Prevention of depression and inflation remains a sine qua non for economic security.
[ترجمه گوگل]پیشگیری از رکود و تورم یک شرط ضروری برای امنیت اقتصادی است
[ترجمه ترگمان]پیش گیری از افسردگی و تورم یک امر ناگزیر برای امنیت اقتصادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If the sine wave is distorted, harmonics are generated.
[ترجمه گوگل]اگر موج سینوسی تحریف شود، هارمونیک ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]اگر موج سینوسی کج شده باشد، harmonics تولید می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Strength of character is the sine qua non of leadership.
[ترجمه گوگل]قوت شخصیت، شرط لازم رهبری است
[ترجمه ترگمان]قدرت شخصیت جز لاینفک رهبری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] سینوس - نگاه کنید به trigonometric functions.
[برق و الکترونیک] سینوس
[نساجی] سینوس
[ریاضیات] سینوس، جیب

انگلیسی به انگلیسی

• (in right triangles) ratio of the length of the side opposite an acute angle to the length of the hypotenuse (trigonometry)

پیشنهاد کاربران

[فنی و مهندسی] sine در انگلیسی یعنی سینوس ( نسبت مثلثاتی ) اما sinus در زبان انگلیسی یعنی حفره های واقع در جلوی پیشانی ( آناتومی بدن ) ولی sinus در زبان فرانسوی یعنی همان نسبت مثلثاتی سینوس. به طور مشابه
...
[مشاهده متن کامل]
cosine نیز در انگلیسی به معنای کسینوس بوده ولی ما در ریاضیات آن را کسینوس ( cosinus ) می نامیم، برگرفته از زبان فرانسوی. ( به لحاظ تاریخی، زبان علم ریاضی فرانسوی و بعد روسی است. )

sine ( ریاضی )
واژه مصوب: سینوس 1
تعریف: اگر زاویه‏ای در نظر بگیریم که رأس آن در مبدأ یک دستگاه مختصات قائم در صفحه و ضلع اول آن منطبق بر قسمت مثبت محور X باشد، سینوس آن زاویه عبارت است از عرض هر نقطه واقع بر ضلع دوم زاویه به جز رأس، تقسیم بر فاصلۀ بین رأس و آن نقطه
sine
سین ، سینه

بپرس