1. Great leaders are almost always great simplifiers who can cut through the argument debate and doubt to offer a solution everybody can understand. Colin Powell
[ترجمه گوگل]رهبران بزرگ تقریباً همیشه سادهکنندههای بزرگی هستند که میتوانند بحث و شک و تردید را از بین ببرند و راهحلی ارائه دهند که همه میتوانند آن را بفهمند کالین پاول
[ترجمه ترگمان]رهبران بزرگ تقریبا همیشه simplifiers بزرگی هستند که می توانند بحث های بحث و مشاجره را قطع کنند و بدون شک یک راه حل ارائه دهند که همه بتوانند آن را درک کنند کالین پاول
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]رهبران بزرگ تقریبا همیشه simplifiers بزرگی هستند که می توانند بحث های بحث و مشاجره را قطع کنند و بدون شک یک راه حل ارائه دهند که همه بتوانند آن را درک کنند کالین پاول
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The conclusion can simplifier the analysis of 3-PSS other characteristics, and the method has some reference for other deficient dof mechanism.
[ترجمه گوگل]نتیجهگیری میتواند تحلیل سایر ویژگیهای 3-PSS را سادهتر کند، و این روش مرجعی برای سایر مکانیسمهای DOF ناقص دارد
[ترجمه ترگمان]این نتیجه گیری می تواند تجزیه و تحلیل ویژگی های سه بعدی را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد، و این روش مرجعی برای مکانیزم مربوط به درجه آزادی دیگر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این نتیجه گیری می تواند تجزیه و تحلیل ویژگی های سه بعدی را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد، و این روش مرجعی برای مکانیزم مربوط به درجه آزادی دیگر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. These rules and patterns are used by the simplifier to simplify expressions.
[ترجمه گوگل]این قوانین و الگوها توسط سادهساز برای سادهسازی عبارات استفاده میشوند
[ترجمه ترگمان]این قوانین و الگوها توسط simplifier برای ساده سازی حالات مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این قوانین و الگوها توسط simplifier برای ساده سازی حالات مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Personally I think original was more simplifier to play with it because there were less units than brood war.
[ترجمه گوگل]شخصاً فکر میکنم که اورجینال برای بازی با آن سادهتر بود، زیرا تعداد واحدهای کمتری نسبت به جنگ نسل وجود داشت
[ترجمه ترگمان]من شخصا فکر می کنم اصلی این بود که با آن بازی کنم، چون واحدهای کمتری نسبت به جنگ وجود داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من شخصا فکر می کنم اصلی این بود که با آن بازی کنم، چون واحدهای کمتری نسبت به جنگ وجود داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Another exemplary simplifier is Procter and Gamble, which also kills off brands year after year.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از سادهکنندههای نمونه Procter and Gamble است که سال به سال برندها را از بین میبرد
[ترجمه ترگمان]نمونه دیگری از این شرکت پروکتر و گامبل است که هر ساله یک سال بعد از آن را می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نمونه دیگری از این شرکت پروکتر و گامبل است که هر ساله یک سال بعد از آن را می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Watch out for a new brand of consumer in 2008: the middle-aged Simplifier .
[ترجمه گوگل]مراقب برند جدیدی از مصرف کننده در سال 2008 باشید: ساده ساز میانسال
[ترجمه ترگمان]در سال ۲۰۰۸ برای یک برند جدید از مصرف کننده نگاه کنید: the میانسال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در سال ۲۰۰۸ برای یک برند جدید از مصرف کننده نگاه کنید: the میانسال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید