simpleton

/ˈsɪmpəltən//ˈsɪmpltən/

معنی: ساده لوح، ساده دل، ابله، احمق
معانی دیگر: گولو، هالو، دخو، چلمن، خوش باور، پخمه، دبنگ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who is silly, dull-witted, or easily tricked; fool.
مترادف: booby, dimwit, dope, dunce, fool, imbecile, nincompoop, ninny, nitwit, numskull
مشابه: half-wit

جمله های نمونه

1. She represented her little brother as a simpleton.
[ترجمه ناصر] او برادر کوچک خود را به عنوان یک احمق معرفی کرد
|
[ترجمه گوگل]او برادر کوچکش را به عنوان یک ساده لوح معرفی کرد
[ترجمه ترگمان]او برادر کوچکش را به عنوان یک احمق نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. "But Ian's such a simpleton", she laughed.
[ترجمه گوگل]او خندید: "اما ایان خیلی ساده لوح است "
[ترجمه ترگمان]خندید و گفت: اما \"ایان\" واقعا ساده لوح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. So, why not have the princess assign Simpleton his tasks?
[ترجمه گوگل]بنابراین، چرا شاهزاده خانم وظایف خود را به سیمپلتون واگذار نمی کند؟
[ترجمه ترگمان]پس، چرا پرنسس وظیفه خودش رو نمی کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Finally, Simpleton was allowed to go into the forest to cut wood.
[ترجمه گوگل]سرانجام به سیمپلتون اجازه داده شد تا برای بریدن چوب به جنگل برود
[ترجمه ترگمان]در آخر، ساده لوح اجازه داشت که به جنگل برود تا چوب را ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The merest simpleton could draw the conclusion.
[ترجمه گوگل]ساده ترین آدم می تواند نتیجه بگیرد
[ترجمه ترگمان]فقط یک احمق ساده می تواند به این نتیجه برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Simpleton passed all three trials in turn, though, and married the princess.
[ترجمه گوگل]اما سیمپلتون هر سه آزمایش را به ترتیب پشت سر گذاشت و با شاهزاده خانم ازدواج کرد
[ترجمه ترگمان]ساده لوح تمام سه محاکمه را قبول کرد و با شاهزاده خانم ازدواج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. First, he told Simpleton to find a man who could drink up a whole cellar full of wine.
[ترجمه گوگل]ابتدا به سیمپلتون گفت مردی را پیدا کند که بتواند یک انبار کامل پر از شراب بنوشد
[ترجمه ترگمان]اول به ساده لوح گفت که کسی را پیدا کند که بتواند یک سرداب پر از شراب را بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Next, the king told Simpleton to find a man who could eat up the biggest loaf of bread in the kingdom.
[ترجمه گوگل]بعد، پادشاه به سیمپلتون گفت مردی را پیدا کند که بتواند بزرگترین قرص نان پادشاهی را بخورد
[ترجمه ترگمان]سپس شاه به ساده لوح گفت که کسی را پیدا کند که بزرگ ترین قرص نان را بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Simpleton led the group to the castle, and sure enough, the princes burst out laughing when she saw the group.
[ترجمه گوگل]سیمپلتون گروه را به سمت قلعه هدایت کرد و مطمئناً شاهزاده ها با دیدن گروه از خنده منفجر شدند
[ترجمه ترگمان]ساده لوح گروه را به قلعه هدایت می کرد و مطمئن بود که وقتی گروه را دید قهقهه خنده را سر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For this kindness, the little gray man gave Simpleton a goose with golden feathers.
[ترجمه گوگل]برای این مهربانی، مرد خاکستری کوچولو یک غاز با پرهای طلایی به سیمپلتون داد
[ترجمه ترگمان]به خاطر این مهربانی، مرد کوچک خاکستری با پره ای طلایی یک غاز را فریب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Like some bloody simpleton he was being drawn in.
[ترجمه گوگل]مثل یک آدم ساده لوح خونین که به درونش کشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]مثل یک احمق لعنتی که او را به داخل کشیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Pharaon is to all intents and purposes a simpleton, a virtual village idiot.
[ترجمه گوگل]فرعون در تمام مقاصد یک آدم ساده لوح، یک احمق روستایی مجازی است
[ترجمه ترگمان]کشتی فرائون به تمام معناست و یک احمق دهاتی مجازی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The veriest simpleton knows that.
[ترجمه گوگل]ساده ترین آدم این را می داند
[ترجمه ترگمان] یه آدم ساده لوح این رو می دونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Again, Simpleton went to the little gray man for help; he found a very hungry man.
[ترجمه گوگل]دوباره سیمپلتون برای کمک به سراغ مرد کوچک خاکستری رفت او مرد بسیار گرسنه ای را پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]باز هم ساده لوح برای کمک به مرد کوچک خاکستری رفت؛ او یک مرد بسیار گرسنه را یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The simpleton wants to be with you together forever!
[ترجمه گوگل]ساده لوح می خواهد برای همیشه با شما باشد!
[ترجمه ترگمان]! اون احمق میخواد تا ابد با تو باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساده لوح (اسم)
soft, dupe, gull, cully, boob, simpleton, gaby, geck, noddy, sawney

ساده دل (اسم)
dupe, gull, simpleton, noddy

ابله (اسم)
fool, screwball, fop, imbecile, blister, doodle, smallpox, pox, pock, dolt, variola, simpleton, half-wit

احمق (اسم)
fool, natural, bug, dolt, sucker, goosey, hick, sot, goosy, simpleton, schnook, gosling, tomfool, loggerhead, loony, luny, noodle, mooncalf, nincompoop, ninny, sawney

انگلیسی به انگلیسی

• idiot, fool, person lacking common sense
a simpleton is a person with very low intelligence; an old-fashioned, offensive word.

پیشنهاد کاربران

بپرس