simpleminded

/ˈsɪmplˈmaɪndɪd//ˈsɪmplˈmaɪndɪd/

ساده لوح، ساده دل، کم استعداد، ساده دل، ساده لوح، خوش باور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: simplemindedly (adv.), simplemindedness (n.)
(1) تعریف: not complex or sophisticated.

- I was rather simpleminded at that time and believed anything people told me.
[ترجمه میلاد] در آن زمان من خیلی ساده لوح بودم و هر آنچه را که مردم به من می گفتند باور می کردم.
|
[ترجمه گوگل] من در آن زمان نسبتاً ساده فکر بودم و هر چیزی را که مردم به من می گفتند باور می کردم
[ترجمه ترگمان] من در آن زمان بیش از پیش به این فکر می کردم و اعتقاد داشتم که مردم به من گفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: resulting from a lack of deep and clear thought; foolish, stupid.
مشابه: ill-conceived, naive, stupid

- Their simpleminded solution had the opposite effect of what they intended.
[ترجمه گوگل] راه حل ساده اندیشانه آنها نتیجه معکوس آنچه را که قصد داشتند داشت
[ترجمه ترگمان] راه حل simpleminded اثر معکوس آن چیزی بود که آن ها قصد داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: mentally dull or deficient.

جمله های نمونه

1. The film was attacked in many intellectual quarters from both the left and the right, for being false or simple-minded.
[ترجمه گوگل]این فیلم در بسیاری از محافل روشنفکری هم از چپ و هم از راست به دلیل دروغگویی یا ساده‌اندیشی مورد حمله قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]این فیلم در بسیاری از بخش های فکری هم از چپ و راست به دلیل غلط بودن یا simple مورد حمله قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A network, or society, of very simpleminded decision-making centers like these formed an organism that exhibited remarkable agility and adaptability.
[ترجمه گوگل]شبکه یا جامعه‌ای از مراکز تصمیم‌گیری بسیار ساده‌اندیشی مانند این ارگانیسمی را تشکیل می‌داد که چابکی و سازگاری قابل‌توجهی از خود نشان می‌داد
[ترجمه ترگمان]یک شبکه، یا جامعه، از مراکز تصمیم گیری بسیار simpleminded مانند این، یک ارگانیسم تشکیل می دهد که چابکی و سازگاری قابل توجهی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. An objector will immediately point to the lack of stability of this simple, some will say simple-minded, hierarchy.
[ترجمه گوگل]یک معترض بلافاصله به عدم ثبات این سلسله مراتب ساده و برخی می گویند ساده دل اشاره می کند
[ترجمه ترگمان]یک objector فورا به عدم ثبات این سادگی اشاره خواهد کرد، برخی خواهند گفت که ساده و سلسله مراتب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Zen had always derived much amusement from Ellen's simple-minded approach to current affairs.
[ترجمه گوگل]ذن همیشه از رویکرد ساده‌اندیشی الن به امور جاری سرگرمی زیادی می‌گرفت
[ترجمه ترگمان]ذن همیشه از رویکرد ساده و مصمم الن به امور جاری لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The story is simple, not to say simple-minded.
[ترجمه گوگل]داستان ساده است، نه ساده‌اندیش
[ترجمه ترگمان]داستان ساده است، نه گفتن ساده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is hard not to sympathise with those simple-minded viewers and tabloid newspaper editors who mistake the characters for the actors.
[ترجمه گوگل]سخت است که با بینندگان ساده‌اندیش و سردبیران روزنامه‌های تبلوید که شخصیت‌ها را با بازیگران اشتباه می‌گیرند، همدردی نکنیم
[ترجمه ترگمان]برای همدردی با آن بینندگان ساده و سردبیر روزنامه مصور که شخصیت بازیگران را اشتباه می گیرند، دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It sounds simple-minded, and perhaps it was, but it was all we could do.
[ترجمه گوگل]ساده به نظر می رسد، و شاید هم همینطور بود، اما این تنها کاری بود که می توانستیم انجام دهیم
[ترجمه ترگمان]به نظر ساده می امد، و شاید هم بود، اما تنها کاری بود که می توانستیم انجام دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Thus Ben Jonson on the simple-minded reading public of 162
[ترجمه گوگل]بنابراین بن جانسون در مورد مردم ساده خوان ۱۶۲
[ترجمه ترگمان]از این رو بن جانسون با ذهن ساده از ۱۶۲ فیلم می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sylvie was a simple-minded romantic.
[ترجمه گوگل]سیلو یک رمانتیک ساده دل بود
[ترجمه ترگمان]سیلوی هم رمانتیک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The graphics depicting troop movements are simple-minded and drawn on forgettable backgrounds.
[ترجمه گوگل]گرافیکی که حرکات سربازان را به تصویر می کشد ساده است و روی پس زمینه های فراموش نشدنی کشیده شده است
[ترجمه ترگمان]گرافیکی که حرکات سربازان را نشان می دهد ساده است و با پس زمینه های نرم کشیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Nevertheless, by posing questions rather than serving up morals, he's caught some flak from simple-minded gay critics.
[ترجمه گوگل]با این وجود، او با طرح پرسش‌ها به جای خدمت به اخلاق، برخی از منتقدان همجنس‌گرای ساده‌اندیش را به دام انداخت
[ترجمه ترگمان]با این حال، با مطرح کردن سوالات به جای خدمت به اخلاقیات، او برخی از منتقدان همجنسگرا را مورد انتقاد قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is also simple-minded to assert that everyone can or should be involved in the complexities of designing universities or opera houses.
[ترجمه گوگل]همچنین ساده‌اندیشی است که ادعا کنیم همه می‌توانند یا باید در پیچیدگی‌های طراحی دانشگاه‌ها یا سالن‌های اپرا مشارکت داشته باشند
[ترجمه ترگمان]همچنین ساده است که تاکید کنیم که هر کسی می تواند یا باید در پیچیدگی های طراحی دانشگاه ها و یا اپرا دست داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. However simple-minded the above example may appear, it underlines the need for caution in examining the results of statistical computations.
[ترجمه گوگل]هر چقدر هم که مثال فوق ساده به نظر برسد، بر نیاز به احتیاط در بررسی نتایج محاسبات آماری تاکید می کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، مثال بالا ممکن است ظاهر شود، بر نیاز به احتیاط در بررسی نتایج محاسبات آماری تاکید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some simpleminded observers fear that foreign enterprise will dominate government circles.
[ترجمه گوگل]برخی از ناظران ساده‌اندیش بیم دارند که شرکت‌های خارجی بر محافل دولتی تسلط پیدا کنند
[ترجمه ترگمان]برخی ناظران simpleminded از این می ترسند که شرکت های خارجی بر حلقه های دولتی تسلط داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• naive, unsophisticated; foolish, silly; mentally impaired
a simple-minded person interprets things in a way that is too simple, because they do not understand how complicated things are; used showing disapproval.
you can also refer to someone who is mentally slow or confused as simple-minded.

پیشنهاد کاربران

ساده لوح
ساده طور
ساده انگارانه
addle - brained, backward, brainless, a bit lacking, foolish, idiot
ساده
ساده لوح
خنگ
کودن
عقب افتاده

بپرس