• (1)تعریف: to reduce (a liquid) in volume by simmering. • متضاد: boil over • مشابه: boil down, concentrate, condense, decoct, distill, reduce
• (2)تعریف: to become calmer after some agitation or excitement. • مترادف: cool off, mellow out, settle down • مشابه: loosen, relax, unwind
جمله های نمونه
1. I will talk with you after you simmer down.
[ترجمه Zyna] پس از اینکه آرام شدی با تو حرف می زنم.
|
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه جوشید با شما صحبت خواهم کرد [ترجمه ترگمان] بعد از اینکه آروم آروم آروم آروم آروم آروم باش حرف می زنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. We decided she needed some time to simmer down.
[ترجمه گوگل]ما به این نتیجه رسیدیم که او به مدتی نیاز دارد تا بجوشد [ترجمه ترگمان]ما تصمیم گرفتیم که به یه کم زمان نیاز داشته باشیم تا آروم آروم آروم آروم آروم آروم شه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Simmer down, now, and stop shouting.
[ترجمه گوگل]اکنون بجوشانید و فریاد نکشید [ترجمه ترگمان]حالا خودتو کنترل کن و دست از فریاد کشیدن بردار [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Come on kids! Simmer down and get on with your work!
[ترجمه گوگل]بیایید بچه ها! بجوشانید و به کارتان ادامه دهید! [ترجمه ترگمان]! بیاین بچه ها خودتو کنترل کن و کارت رو شروع کن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Come on, Papi, simmer down now.
[ترجمه گوگل]بیا، پاپی، حالا بجوشان [ترجمه ترگمان] بیا بغلم عزیزم، آروم باش [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Before Edward had time to simmer down he was buttonholed by Mrs Willmot, who had been lurking.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه ادوارد وقت بجوشد، توسط خانم ویلموت که در کمین بود دکمههایش را بست [ترجمه ترگمان]قبل از اینکه ادوارد به آرامی آرام بگیرد از طرف خانم Willmot که در کمین نشسته بود، آرام گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Let's simmer down and think things out.
[ترجمه گوگل]بیایید بجوشانیم و به چیزهایی فکر کنیم [ترجمه ترگمان]آروم آروم آروم آروم آروم باش [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She would give Susan a little time to simmer down and then she'd go up and have it out with her.
[ترجمه گوگل]کمی به سوزان زمان میداد تا بجوشد و بعد بالا میرفت و با او بیرون میرفت [ترجمه ترگمان]به سوزان وقت کمی می داد تا آرام بگیرد و بعد بلند شود و با او بیرون برود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I will talk with you after simmer down.
[ترجمه گوگل]بعد از جوشیدن با شما صحبت خواهم کرد [ترجمه ترگمان] بعد از اینکه آروم آروم آروم آروم آروم آروم آروم صحبت می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Okay everyone, simmer down. Time to start our lesson.
[ترجمه گوگل]خوب همه، بجوشانید زمان شروع درس ماست [ترجمه ترگمان] باشه، همه آروم باشن وقتشه که lesson رو شروع کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Let the broth simmer down to a rich stock.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید آبگوشت به آرامی بجوشد تا یک مایه غنی شود [ترجمه ترگمان]بگذارید آبگوشت به یک سهام ثروتمند تبدیل شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Children, recess is over, so simmer down and take your seats, please.
[ترجمه گوگل]بچه ها، تعطیلات به پایان رسیده است، لطفا بجوشانید و در صندلی های خود بنشینید [ترجمه ترگمان]بچه ها، زنگ تفریح تمام می شود، بنابراین به آرامی آرام بگیرید و صندلی های خود را بگیرید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He better simmer down and get a grip on himself.
[ترجمه گوگل]بهتر است بجوشد و خودش را بگیرد [ترجمه ترگمان] بهتره آروم آروم آروم آروم بگیره و خودشو کنترل کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Simmer down, mum; it won't help to lose your temper.
[ترجمه گوگل]بجوشان، مامان؛ کمکی به از دست دادن عصبانیت شما نخواهد کرد [ترجمه ترگمان]آرام بگیر، مامان؛ این برای از دست دادن خلق و خوی تو کمکی نخواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• become thick from boiling; condense from boiling; calm down