• (1)تعریف: in the same way or in the same amount.
- The twins dressed similarly, confusing everyone.
[ترجمه زینب] دوقلوهایی که شبیه هم لباس پوشیدن همه را گیج میکنند
|
[ترجمه گوگل] دوقلوها لباس مشابهی می پوشیدند و همه را گیج می کرد [ترجمه ترگمان] دوقلوها لباس مشابهی می پوشیدند و همه را گیج کرده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: used to indicate a sameness or similarity between a first idea that is expressed and a following one.
- The number of violent crimes has decreased in the city in recent years; similarly, there has been a drop in the number of car thefts.
[ترجمه گوگل] تعداد جرایم خشن در سال های اخیر در شهر کاهش یافته است به همین ترتیب، تعداد سرقت های خودرو کاهش یافته است [ترجمه ترگمان] تعداد جرائم خشونت آمیز در این شهر در سال های اخیر کاهش یافته است؛ به همین ترتیب تعداد دزدی خودرو کاهش یافته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. the sisters were similarly dressed
خواهرها لباس یکجور پوشیده بودند.
2. wrong. Similarly, you are to blame.
[ترجمه عاطفه] اشتباه است. همینطور تو مقصر هستی.
|
[ترجمه گوگل]اشتباه به همین ترتیب، شما مقصر هستید [ترجمه ترگمان]اشتباه است به طور مشابه، شما مقصر هستید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He was late and I similarly was delayed.
[ترجمه گوگل]او دیر آمد و من هم به همین ترتیب تاخیر داشتم [ترجمه ترگمان]او دیر کرده بود و من نیز به همین ترتیب تاخیر کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Her servants were similarly, if less ostentatiously attired.
[ترجمه گوگل]خادمان او نیز به همین ترتیب بودند، اگر کمتر خودنمایی می کردند [ترجمه ترگمان]ملازمان نیز به همین ترتیب لباس پوشیده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Similarly, lawyers parcel out work based on who does that best.
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، وکلا بر اساس اینکه چه کسی این کار را بهتر انجام می دهد، کار را بسته بندی می کنند [ترجمه ترگمان]به طور مشابه، وکلای مدافع کار بر مبنای کسانی که این کار را به بهترین نحو انجام می دهند، انجام می دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She was late and I similarly was delayed.
[ترجمه گوگل]او دیر آمد و من هم به همین ترتیب تاخیر داشتم [ترجمه ترگمان]او دیر کرده بود و من نیز به همین ترتیب تاخیر کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Husband and wife were similarly successful in their chosen careers.
[ترجمه گوگل]زن و شوهر به طور مشابه در مشاغل انتخابی خود موفق بودند [ترجمه ترگمان]زن و شوهر در مشاغل منتخب خود به همین شکل موفق بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Gordon's, Tanqueray and Booth's Gins are similarly leading brands in the white spirits market.
[ترجمه گوگل]Gordon's، Tanqueray و Booth's Gins به طور مشابه برندهای پیشرو در بازار ارواح سفید هستند [ترجمه ترگمان]گوردون s، Tanqueray و Booth ها نیز به همین شکل مارک های تجاری را در بازار روح سفید نشان می دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Similarly, Fire Support Company had to set up their display of mortars, anti-tank missiles and Scimitar tracked recce vehicles.
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، شرکت پشتیبانی آتش مجبور شد نمایش خمپارهها، موشکهای ضد تانک و خودروهای رهگیری Scimitar را راهاندازی کند [ترجمه ترگمان]به طور مشابه، شرکت حمایت از حریق باید نمایش their، موشک های ضد تانک و scimitar نقلیه recce را راه اندازی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The bus station was similarly desolate, while the cinema, cultural centre, public baths and a hospital have closed.
[ترجمه گوگل]ایستگاه اتوبوس نیز به همین ترتیب متروک بود، در حالی که سینما، مرکز فرهنگی، حمامهای عمومی و یک بیمارستان بسته شدهاند [ترجمه ترگمان]ایستگاه اتوبوس نیز به طور مشابه متروک بود، در حالی که سینما، مرکز فرهنگی، حمام های عمومی و بیمارستان بسته بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Compatibility between monitors and implements is similarly important if farmers are to adopt precision farming technology with confidence.
[ترجمه گوگل]اگر کشاورزان بخواهند با اطمینان از فناوری کشاورزی دقیق استفاده کنند، سازگاری بین مانیتورها و ابزارها نیز به همین ترتیب مهم است [ترجمه ترگمان]اگر کشاورزان با اطمینان فن آوری کشاورزی دقیق را اتخاذ کنند سازگاری بین مانیتورها و تجهیزات نیز به همین شکل اهمیت دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Similarly, basal serum gastrin concentrations do not alter with ageing in healthy men.
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، غلظت گاسترین سرم پایه با افزایش سن در مردان سالم تغییر نمی کند [ترجمه ترگمان]به طور مشابه غلظت های بیوشیمیایی سرم basal با سالمندی در افراد سالم تغییر نمی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Classical music was, to begin with, a similarly less controlled area.
[ترجمه گوگل]موسیقی کلاسیک، برای شروع، حوزه ای به همان اندازه کمتر کنترل شده بود [ترجمه ترگمان]موسیقی کلاسیک این بود که با یک منطقه تحت کنترل مشابه شروع شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Similarly, the war provided a receptive atmosphere for a reappraisal of the economic and recreational role of the countryside.
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، جنگ فضای پذیرایی را برای ارزیابی مجدد نقش اقتصادی و تفریحی روستا فراهم کرد [ترجمه ترگمان]به طور مشابه، جنگ جو پذیرای ارزیابی مجدد نقش اقتصادی و تفریحی در ییلاقات بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• in a similar manner, with common qualities, correspondingly you use similarly to say that one thing is similar to another that you have just mentioned.
پیشنهاد کاربران
به همان ترتیب
نیز
مورد مشابه دیگر
به طرزی مشابه
1. شبیه هم. شکل هم. یک جور. مشابه با 2. به همین شکل. به همین ترتیب. همین طور . همچنین 3. بر همین قیاس مثال: the breed was crossed with the similarly colored Friesian {این} نژاد با رنگ مشابه با {نژاد} فریژن جفت گیری کرده بود.
به همین ترتیب، به همان اندازه مثال: Similarly, the other team struggled with injuries. به همین ترتیب، تیم دیگر هم با مصدومیت ها دست و پنجه نرم کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
به همین ترتیب، به همین صورت ، همان سان همانگونه همانطور به همان شکل
به همین نحو
مثلاً
مشابهی، همانندی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند: ✅ فعل ( verb ) : _ ✅️ اسم ( noun ) : similarity ✅️ صفت ( adjective ) : similar ✅️ قید ( adverb ) : similarly
به طور مشابه، به طریق مشابه
Similarly
علاوه بر این، در مقایسه با، همچنین
Similarly to: مشابه با، عیناً مشابه، عیناً مثل ( شبیه ) ، درست مانند ( مثل )