اسم ( noun )
حالات: similarities
حالات: similarities
• (1) تعریف: the state or quality of being similar; resemblance.
• مترادف: likeness, parallelism, resemblance, similitude
• متضاد: contrast, difference, disparity, dissimilarity, diversity
• مشابه: affinity, analogy, identity, semblance
• مترادف: likeness, parallelism, resemblance, similitude
• متضاد: contrast, difference, disparity, dissimilarity, diversity
• مشابه: affinity, analogy, identity, semblance
- There was no similarity between this crime and the one last week.
[ترجمه گوگل] هیچ شباهتی بین این جنایت و جنایت هفته گذشته وجود نداشت
[ترجمه ترگمان] بین این جنایت و این یک هفته پیش هیچ شباهتی وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بین این جنایت و این یک هفته پیش هیچ شباهتی وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The teacher was disturbed at the similarity of the two students' papers.
[ترجمه Entezar] آموزگار از همسانی برگه های دو دانش آموز پریشان شد.|
[ترجمه گوگل] معلم از تشابه مقالات دو دانش آموز ناراحت شد[ترجمه ترگمان] معلم از شباهت دو نفر از دانش آموزان ناراحت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a specific point or instance of likeness.
• مترادف: resemblance
• متضاد: difference, dissimilarity, distinction, diversity
• مشابه: identity
• مترادف: resemblance
• متضاد: difference, dissimilarity, distinction, diversity
• مشابه: identity
- She pointed out some of the similarities between the two languages.
[ترجمه گوگل] او به برخی از شباهت های بین این دو زبان اشاره کرد
[ترجمه ترگمان] او به برخی از شباهت های بین این دو زبان اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او به برخی از شباهت های بین این دو زبان اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید