silver

/ˈsɪlvər//ˈsɪlvə/

معنی: نقره، سیم، پول نقره، نقره پوش کردن، نقره فام شدن
معانی دیگر: پول، ثروت، مال و منال، نقره فام، سیمین فام، سیمگون، سفید خاکستری، نقره ای، دارای نقره یا روکش نقره یا آب نقره، وابسته به نقره، (پول) بر مبنای نقره، بلیغ، روان، فصیح، سلیس، نقره فام کردن یا شدن، سیمین رنگ کردن یا شدن، گینه (نشان: ag، وزن اتمی: 107/868، شماره ی اتمی: 47، چگالی: 10/43، نقطه ی گداز: 961/9 درجه سانتیگراد، نقطه ی جوش: 2163 درجه سانتیگراد)، سکه ی نقره، کارد چنگال (از نقره یا فلز دیگر - silverware هم می گویند)، ظروف نقره ای، ماده ی نقره فام که پشت آینه می مالند، ملح نقره (در عکاسی)، مخفف: silver medal، هوادار پایه ی نقره، دارای صدا یا تن سیمین (ملایم و آشکار)، وابسته به جشن 25 سالگی ازدواج (و غیره)، آب نقره دادن، با نقره روکش کردن، اکلیل زدن، نقره ای کردن یا شدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a chemical element that has forty-seven protons in each nucleus and that occurs in pure form as a white, ductile, highly lustrous and reflective metal solid, used esp. in making jewelry, coins, bullion, table utensils, and the like. (symbol: Ag)

(2) تعریف: coins or bullion made of silver, used as a commodity or medium of exchange.
مشابه: change

(3) تعریف: money; cash.
مشابه: green

(4) تعریف: table articles such as flatware, esp. made of or coated with silver; silverware.

(5) تعریف: a grayish white metallic color like that of silver.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: made of, coated with, containing, or yielding silver.

(2) تعریف: resembling silver in color, luster, value, or the like.

(3) تعریف: pleasant-sounding, eloquent, or persuasive.

- silver words
[ترجمه گوگل] کلمات نقره ای
[ترجمه ترگمان] حرف های نقره!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: indicating the twenty-fifth event of a series.

- a silver anniversary
[ترجمه گوگل] سالگرد نقره ای
[ترجمه ترگمان] یه جشن نقره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: silvers, silvering, silvered
(1) تعریف: to coat with silver, a salt of silver, or a silverlike substance.

(2) تعریف: to give a silvery color to.

- Age silvered his hair.
[ترجمه گوگل] سن موهایش را نقره ای کرد
[ترجمه ترگمان] سنی که به موهایش نقره زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to show or become a silvery color.

جمله های نمونه

1. silver bromide
برمید نقره

2. silver coating
روکش نقره ای

3. silver leaf
رویه ی نقره ای

4. silver thread
نخ نقره ای

5. silver vessels of various seizes
ظروف نقره به اندازه های مختلف

6. a silver tea service
یک دست ظروف چایخوری نقره

7. a silver tongue
زبان روان

8. quaternary silver
نقره ی چهار جزئی

9. standard silver
نقره ی استانده

10. the silver phase of the red fox
رنگامه ی نقره فام روباه قرمز

11. the silver standard
پایه ی نقره،نظام پولی بر مبنای نقره (نه طلا)

12. the silver tray needs to be polished, it is badly tarnished
سینی نقره نیاز به جلا دادن دارد چون بد جوری سیاه شده است.

13. virgin silver
نقره ی خالص

14. gold and silver artifacts found in a prehistoric tomb
ابزار زرین و سیمین یافته شده در یک قبر ماقبل تاریخ

15. to remonetize silver
نقره را دوباره برابر پول شناختن

16. to stike silver coins
سکه ی نقره ضرب کردن

17. here they mint silver into coins
در اینجا نقره را تبدیل به سکه می کنند.

18. born with a silver spoon in one's mouth
زاده شده در خانواده پولدار

19. black cloth shot with silver thread
پارچه ی سیاه با تارهای سیمین

20. dark hair threaded with silver
گیسوی سیاه دارای رشته های نقره فام

21. he gathered gold and silver and plenteous goods
زر و سیم و کالاهای فراوان گردآوری کرد.

22. they deify gold and silver and have forgotten god
آنان طلا و نقره را می پرستند و خدا را فراموش کرده اند.

23. to furbish a ghajar silver tray
سینی نقره ی عهد قاجار را برق انداختن

24. every cloud has a silver lining
در نومیدی بسی امید است

25. his hair is turning into silver
موهایش دارد سفید می شود.

26. metals such as copper and silver
فلزاتی همچون مس و نقره

27. the bullion contained in a silver dollar
مقدار نقره ی موجود در یک سکه ی یک دلاری

28. you must rub up the silver
باید نقره را براق بکنی.

29. an artistic product made of gold and silver
یک اثر هنری ساخته شده از طلا و نقره

30. i could see the shade of her face on the silver tray
توانستم انعکاس صورت او را بر سینی نقره ببینم.

مترادف ها

نقره (اسم)
argent, silver, argentine

سیم (اسم)
string, chord, argent, silver, cord, wire, bream, line, money, pus

پول نقره (اسم)
argent, silver

نقره پوش کردن (فعل)
silver

نقره فام شدن (فعل)
silver

تخصصی

[شیمی] نقره، سیم، گینه
[برق و الکترونیک] نقره عنصر فلزی قیمتی که رسانایی الکتریکی آن بهتر از مس است . از آن در ساخت نقاط اتصال رله ها و سوییچها و به صورت آبکساری روی قطعات الکترونیکی، به دلیل مقاومت بالا در برابر خوردگی، استفاده می شود . عدد اتمی آن 47 و وزن اتمی آن 07/87 است .

انگلیسی به انگلیسی

• family name
ag, argentum, whitish metallic element (chemistry); element used to make jewelry, coins, etc.; coins made of silver; money; silverware; grayish-white metallic color
make silvery in color; coat with silver, plate with silver
made from silver; plated with silver; resembling silver; having a clear ringing sound, resonant; eloquent, having a pleasing sound; of a 25th anniversary
silver is a valuable greyish-white, shiny metal used for making jewellery and ornaments.
silver is also coins that look like silver.
in a house, the silver is the things that are made from silver, for example cutlery.
something that is silver in colour is greyish-white.
a silver is the same as a silver medal.
a silver anniversary, jubilee, or wedding is the 25th anniversary of an important event or of the wedding.

پیشنهاد کاربران

1. نقره 2. ظروف نقره ای 3. سکه 4. ( رنگ ) نقره ای 5. آب نقره دادن. نقره ای کردن 6. نقره ای شدن. سفید شدن
نقره
مثال: She wore a silver necklace to the party.
او یک گردنبند نقره ای برای مهمانی انداخت.
silver ( n ) ( sɪlvər ) ( symbol Ag ) =a chemical element. Silver is a gray - white precious metal used for making coins, jewelry, decorative objects, etc.
silver
White and valuable metal
شخصیت مذکر سونیکی
نقره ای، نقره
نقره در بعضی بازی ها که ژانره تاریخی و قدیمی دارن و در فیلم ها به عنوان پول هستش در گذشته از silver به عنوان پول ایستفاده میشده
رنگ نقره ای : ) .

نقره، فلز گرانبها
خرده، تکه باریک
خرده شیشه silvers of glass

بپرس