silky

/ˈsɪlki//ˈsɪlki/

معنی: نرم، چاپلوسانه، ابریشمی، ابریشم نما
معانی دیگر: ابریشم مانند، پرندسان، لطیف، براق

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: silkier, silkiest
مشتقات: silkily (adv.), silkiness (n.)
(1) تعریف: of or like silk; smooth, delicate, or shimmering.

(2) تعریف: covered with soft, fine hairs, as certain leaves.

جمله های نمونه

1. This creature's fur is short, dense and silky.
[ترجمه گوگل]خز این موجود کوتاه، متراکم و ابریشمی است
[ترجمه ترگمان]موی این جانور کوتاه، متراکم و لطیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The leaves are grey and silky smooth.
[ترجمه گوگل]برگها خاکستری و ابریشمی صاف هستند
[ترجمه ترگمان]برگ ها خاکستری رنگ و نرم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He has one of those silky smooth voices.
[ترجمه گوگل]او یکی از آن صداهای صاف ابریشمی را دارد
[ترجمه ترگمان] اون یکی از اون صداهای لطیف و لطیف داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The dog has a soft, silky coat.
[ترجمه گوگل]سگ دارای پوششی نرم و ابریشمی است
[ترجمه ترگمان] سگه یه کت نازک نرم و لطیف داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A cat has silky fur.
[ترجمه گوگل]یک گربه خز ابریشمی دارد
[ترجمه ترگمان]یک گربه موی ابریشمی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This cloth has a silky texture.
[ترجمه گوگل]این پارچه بافتی ابریشمی دارد
[ترجمه ترگمان]این پارچه یک بافت ابریشمی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her hair was very long and silky.
[ترجمه گوگل]موهایش بسیار بلند و ابریشمی بود
[ترجمه ترگمان]موهایش بسیار دراز و لطیف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He spoke in a silky tone.
[ترجمه گوگل]با لحنی ابریشمی صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]با لحنی لطیف سخن می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Persian cats have long, silky fur.
[ترجمه گوگل]گربه‌های ایرانی خز بلند و ابریشمی دارند
[ترجمه ترگمان]گربه های ایرانی موی بلند و ابریشمی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her glasses hung around her neck on a silky cord.
[ترجمه گوگل]عینکش دور گردنش روی طناب ابریشمی آویزان بود
[ترجمه ترگمان]عینکش روی گردنی ابریشمی به دور گردنش آویخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She traced with her forefinger the silky whorls of the carved garland of oak leaves that swung across both doors.
[ترجمه گوگل]او با انگشت سبابه‌اش حلقه‌های ابریشمی حلقه‌های حکاکی شده از برگ‌های بلوط را که در هر دو در می‌چرخید، ردیابی کرد
[ترجمه ترگمان]انگشتش را با انگشت شصت حلقه گل تراشیده که روی هر دو در می چرخید پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was on a couch of some silky padding that opened to her contours in a way that was obscurely obscene.
[ترجمه گوگل]او روی کاناپه‌ای از لحاف ابریشمی قرار داشت که به شکلی مبهم به خطوط او باز می‌شد
[ترجمه ترگمان]روی یکی از مبل ها نشسته بود که به شکلی وقیحانه او را باز کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Florentines: bumpy nuts and cherries on top, and silky chocolate underneath.
[ترجمه گوگل]فلورانس: آجیل و گیلاس ناهموار در بالا، و شکلات ابریشمی در زیر
[ترجمه ترگمان]Florentines: پر از گردو و گیلاس روی سطح بالا و شکلات ابریشمی در زیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. With the silky cover beneath her back, Virginia blinked up at the dark, muscular man above her.
[ترجمه گوگل]ویرجینیا با پوشش ابریشمی زیر پشتش، به مرد تیره و عضلانی بالای سرش پلک زد
[ترجمه ترگمان]ویرجینیا با پوشش ابریشمی پشتش به مرد تاریک و عضلانی بالای سرش چشمک زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She flicked back the long, dark, silky strands of her hair and sat cross-legged on the bed.
[ترجمه گوگل]تارهای بلند، تیره و ابریشمی موهایش را به عقب برگرداند و به صورت ضربدری روی تخت نشست
[ترجمه ترگمان]او رشته های بلند و تیره موهایش را پس زد و روی تخت نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نرم (صفت)
slick, fine, effeminate, supple, suave, sleek, mellow, soft, tractable, downy, limp, floppy, smooth, limber, spongy, pliant, flexible, lubricious, flexuous, cottony, fluffy, tractile, treatable, plastic, glace, flabby, plumy, lissom, lissome, lithesome, lithe, flexural, sequacious, levigated, silky, irrefrangible, lambent, sericeous, silken

چاپلوسانه (صفت)
greasy, silky

ابریشمی (صفت)
silky, sericeous, silken

ابریشم نما (صفت)
silky, sericeous

تخصصی

[نساجی] ابریشمی - ابریشم نما - نرم ولطیف - براق

انگلیسی به انگلیسی

• resembling silk, soft, delicate, shiny; covered with fine soft hairs
something that is silky is smooth and soft.

پیشنهاد کاربران

بپرس