significant other

جمله های نمونه

1. We four dietitians and our significant others felt especially chagrined.
[ترجمه گوگل]ما چهار متخصص تغذیه و سایر افراد مهممان احساس ناراحتی می‌کردیم
[ترجمه ترگمان]ما چهار رژیم غذایی رژیم غذایی و دیگر افراد برجسته خود را به خصوص افسرده و افسرده کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Your significant other must agree to provide comments in the most open and positive way possible.
[ترجمه گوگل]طرف مقابل شما باید با ارائه نظرات به بازترین و مثبت ترین شکل ممکن موافقت کند
[ترجمه ترگمان]نکته مهم دیگر شما باید در فراهم آوردن نظرات در موثرترین و موثرترین راه ممکن با شما موافقت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In your case, the significant other is also a significant bother.
[ترجمه Hamid] در مورد شما دیگری تأثیرگذار خودش دردسری تأثیر گذار است. ( با bother و other بازی زبانی کرده است )
|
[ترجمه گوگل]در مورد شما، دیگری مهم نیز مزاحم مهمی است
[ترجمه ترگمان]در مورد شما، نکته مهم دیگر نیز یک مشکل مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. After a break-up with with your spouse, significant other or love of your life, you might try to remain friends with your ex, slowly cut off contact, or torch every last relic of the relationship.
[ترجمه گوگل]پس از جدایی از همسر، فرد مهم یا عشق زندگی تان، ممکن است سعی کنید با سابق خود دوست بمانید، به آرامی ارتباط خود را قطع کنید یا آخرین آثار رابطه را به آتش بکشید
[ترجمه ترگمان]بعد از قطع رابطه با همسرتان، دیگر و یا عشق به زندگی خود، ممکن است سعی کنید با همسر سابق خود، به آرامی ارتباط برقرار کنید، یا آخرین بقایای رابطه را به آتش بکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When you don't feel loved enough by the significant other in your life, your self - esteem suffers.
[ترجمه گوگل]وقتی احساس نمی‌کنید که به اندازه‌ی کافی توسط یکی دیگر از افراد مهم زندگی‌تان دوست داشته شده‌اند، عزت نفس‌تان آسیب می‌بیند
[ترجمه ترگمان]زمانی که به اندازه کافی در زندگی خود احساس محبت نمی کنید، عزت نفس شما آسیب می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You should treat your significant other fairly and equally with respect.
[ترجمه گوگل]شما باید به طور منصفانه و با احترام با طرف مقابلتان رفتار کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید به طور مساوی و به همان اندازه با احترام رفتار کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Can I bring my significant Other to the party?
[ترجمه گوگل]آیا می توانم دیگری مهم خود را به مهمانی بیاورم؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توانم Other را به مهمانی بیاورم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One of these is your significant other or a business partner . The other a dependable assistant.
[ترجمه گوگل]یکی از اینها شریک تجاری مهم یا شریک تجاری شماست دیگری یک دستیار قابل اعتماد
[ترجمه ترگمان]یکی از اینها هم کار مهم و یا شریک تجاری تان است دیگری یک دستیار قابل اعتماد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Handing hands with your significant other is on of life's simple pleasures.
[ترجمه گوگل]دست دادن با دیگری یکی از لذت های ساده زندگی است
[ترجمه ترگمان]تحویل دادن دست با دست دیگر به لذت های ساده زندگی کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Everyone here is with their spouse or significant other.
[ترجمه گوگل]همه اینجا با همسر یا شخص مهم خود هستند
[ترجمه ترگمان]هر کسی در اینجا با همسر و یا با همسر دیگری تفاوت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This could be your significant other or a friend, co - worker, business associate, or health - care professional.
[ترجمه گوگل]این فرد می تواند فرد مهم شما یا یک دوست، همکار، همکار تجاری یا متخصص مراقبت های بهداشتی باشد
[ترجمه ترگمان]این می تواند شما یا یکی از دوستان، هم کار، هم کار تجاری، یا متخصص مراقبت های بهداشتی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Of course, during a flare-up with your significant other it's rarely practical to duck out and savor a raisin.
[ترجمه گوگل]البته، در هنگام شعله ور شدن با طرف مقابلتان، به ندرت عملی است که از کشمش بیرون بیایید و مزه کنید
[ترجمه ترگمان]البته، در طی یک منور با چیزهای قابل توجه دیگر، به ندرت عملی می شود که جاخالی بدهد و مزه کشمش را مزه مزه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. By Friday you'll notice a change in your significant other or a business partner.
[ترجمه گوگل]تا روز جمعه متوجه تغییر در طرف مقابل یا شریک تجاری خود خواهید شد
[ترجمه ترگمان]تا روز جمعه متوجه تغییر در دیگر یا شریک تجاری تان خواهید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was true to her significant other.
[ترجمه گوگل]او به شخص مهم خود صادق بود
[ترجمه ترگمان]او نسبت به دیگری راست می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You will never find your would - be significant other inside your kitchen cupboard.
[ترجمه گوگل]شما هرگز در کمد آشپزخانه تان دیگری را پیدا نخواهید کرد
[ترجمه ترگمان]هرگز پیدا نخواهی شد که در قفسه آشپزخانه خودت با هم فرق داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• lover, partner, husband or wife, boyfriend or girlfriend

پیشنهاد کاربران

a person with whom someone has a romantic or sexual relationship that has lasted for some time and that is likely to last longer:
فردی که کسی با او رابطه عاشقانه یا جنسی دارد و این رابطه مدت ها طول کشیده و احتمالاً ادامه خواهد داشت
...
[مشاهده متن کامل]

شریک زندگی ( منظور همسر نیست، در شکل قانونی یا عرفی آن )
مثال؛
She lives with her significant other in London.
Friends, neighbours and significant others are all welcome.
Her significant other died last year.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/significant-other
significant other ( n ) =your husband, wife, partner, or someone that you have a special relationship with
significant other
معشوقه
در روانشناسی به معنای افراد مهم زندگی به ویژه در سال های نخستین زندگی مانند والدین یا مراقبین اطلاق می گردد که نقش بسیار زیادی در شکل گیری طرحواره ها و شخصیت دارند.
شریک عاطفی
نیمه گمشده
فرد مهم
مخاطب خاص
دیگری مهم[۱] ( به انگلیسی: Significant other ) یک اصطلاح فراگیر است که به پارتنر شخص گفته می شود که با او رابطه نزدیک دارد بدون اینکه هیچ نظری دربارهٔ وضعیت تأهل، وضعیت روابط یا گرایش جنسی او بدهد. معادل فارسی این عبارت "مخاطب خاص" است.
شریک زندگی
پارتنر، رفیق، همسر، دوست پسر یا دختر

بپرس