significance

/sɪgˈnɪfɪkəns//sɪɡˈnɪfɪkəns/

معنی: معنی، اهمیت، مفهوم، مفاد، قدر
معانی دیگر: مهندی، دربایی، بایستگی، چم، آرش، فحوا، مقصود

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: importance; consequence.
مترادف: consequence, import, importance, moment
متضاد: insignificance
مشابه: account, emphasis, gravity, magnitude, meaning, note, pith, point, weight

- The fact that the suspect was left-handed had significance for the police.
[ترجمه احمد قربانی] - چپ دست بودن مظنون برای پلیس اهمیت داشت.
|
[ترجمه گوگل] این واقعیت که مظنون چپ دست بود برای پلیس اهمیت داشت
[ترجمه ترگمان] این واقعیت که این مظنون چپ دست است، برای پلیس اهمیت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- July 4, 1776 is a date of great significance for the American people.
[ترجمه احمد قربانی] - 4 ژوئیه 1776 تاریخ بسیار مهمی برای مردم آمریکا است.
|
[ترجمه گوگل] 4 ژوئیه 1776 تاریخ بسیار مهمی برای مردم آمریکا است
[ترجمه ترگمان] ۴ ژوییه ۱۷۷۶ یک تاریخ مهم برای مردم آمریکا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She sold her engagement ring as it no longer had any significance for her.
[ترجمه احمد قربانی] - او حلقه نامزدی خود را فروخت زیرا دیگر هیچ اهمیتی برای او نداشت.
|
[ترجمه گوگل] او حلقه نامزدی خود را فروخت زیرا دیگر هیچ اهمیتی برای او نداشت
[ترجمه ترگمان] حلقه نامزدی را همان طور که دیگر برایش مهم نبود، فروخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: meaning.
مترادف: import, intent, sense
مشابه: meaning, message, point, purport, tenor

- The children saw the sign that said "No Trespassing," but they didn't understand its significance.
[ترجمه احمد قربانی] بچه ها تابلویی را دیدند که روی آن نوشته شده بود "تجاوز ممنوع"، اما اهمیت آن را درک نکردند.
|
[ترجمه گوگل] بچه ها تابلویی را دیدند که روی آن نوشته شده بود «تجاوز ممنوع» اما اهمیت آن را درک نکردند
[ترجمه ترگمان] بچه ها علامتی را دیدند که می گفت \"نه Trespassing\"، اما معنی آن را درک نکردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the significance of oil in our economy
اهمیت نفت در اقتصاد ما

2. a matter of utmost significance
یک موضوع دارای اهمیت بسیار

3. can you explain the significance of this part of the contract?
آیا می توانی فحوای این قسمت از قرارداد را توضیح بدهی ؟

4. he slurred over the significance of the letter
اهمیت آن نامه را نادیده گرفت.

5. he was expounding on the religious significance of some biblical poems
او اهمیت مذهبی برخی از شعرهای انجیل را نشان می داد.

6. his talent invests even the ordinary things of life with significance
قریحه ی او حتی چیزهای عادی زندگانی را دارای اهمیت می کند.

7. I don't attach any importance/significance to these rumours.
[ترجمه نازنین] من هیچ اهمیتی برای این شایعات قائل نیستم
|
[ترجمه گوگل]من به این شایعات اهمیتی نمی دهم
[ترجمه ترگمان]من اهمیت \/ اهمیتی به این شایعات ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Money holds no significance for him.
[ترجمه گوگل]پول برای او اهمیتی ندارد
[ترجمه ترگمان]پول هیچ اهمیتی برای او ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. What is the significance of this speech?
[ترجمه گوگل]اهمیت این سخنرانی چیست؟
[ترجمه ترگمان]معنی این سخنرانی چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What is the significance of this symbol?
[ترجمه گوگل]اهمیت این نماد چیست؟
[ترجمه ترگمان]معنی این نماد چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We should be fully aware of the significance of television in shaping our ideas.
[ترجمه گوگل]ما باید کاملاً از اهمیت تلویزیون در شکل دادن به ایده هایمان آگاه باشیم
[ترجمه ترگمان]ما باید به طور کامل از اهمیت تلویزیون در شکل دادن ایده های خود آگاه باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The meeting is of great significance.
[ترجمه گوگل]جلسه از اهمیت بالایی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]این ملاقات اهمیت زیادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This fact has little significance for us.
[ترجمه گوگل]این واقعیت برای ما اهمیت چندانی ندارد
[ترجمه ترگمان]این حقیقت برای ما اهمیت چندانی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The new drug has great significance for the treatment of the disease.
[ترجمه گوگل]داروی جدید اهمیت زیادی برای درمان این بیماری دارد
[ترجمه ترگمان]داروی جدید برای درمان این بیماری اهمیت زیادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This is a matter of cardinal significance.
[ترجمه گوگل]این موضوع از اهمیت اساسی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]این یک امر مهم و مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The media have grossly inflated the significance of this meeting.
[ترجمه گوگل]رسانه ها اهمیت این جلسه را به شدت متورم کرده اند
[ترجمه ترگمان]رسانه ها اهمیت این جلسه را برجسته کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

معنی (اسم)
abstract, meaning, sense, significance, implication, signification, point, reality, spirit, intent, innuendo, essence, idea, ideal, moral, peculiar charm

اهمیت (اسم)
matter, significance, emphasis, stress, circumstance, gravity, magnitude, moment, pith, valor, importance, dimension, notability

مفهوم (اسم)
hang, substance, meaning, sense, significance, implication, signification, effect, intention, purport, notion, concept, contents, tenor, raison d'etre

مفاد (اسم)
substance, meaning, sense, significance, signification, content, intent, purport, context, contents, tenor, text, contexture, raison d'etre

قدر (اسم)
significance, value, valence, valency, deal, quantity, magnitude, cost, importance, esteem

تخصصی

[ریاضیات] معنی دار بودن، مفهوم، معنی، اعتبار، معنی دار، اهمیت

انگلیسی به انگلیسی

• importance, consequence; meaning, sense; quality of having meaning
the significance of something is its importance or special meaning.

پیشنهاد کاربران

مزیت
اعتبار
مثال: اعتبار فرهنگی Cultural Significane
اهمیت
مثال: The discovery has great significance for medical research.
کشف برای تحقیقات پزشکی اهمیت بسیاری دارد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
1. اهمیت
2. معنی/مفهوم
( البته در پژوهش های اماری، �معنادار� ترجمه می شود.
مثال: statistical significance
به لحاظ اماری معنادار
از اونجایی گه اسم غیرقابل شمارش هست می شه به صورت جمع هم ترجمه بشه: مفاهیم، معانی
برای مثال:
world of supernatural significance
جهان مفاهیم فراطبیعی
مشخصه
برجستگی
نقطه قوت
اهمیت ذاتی
ویژگی متمایز
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : signify
✅️ اسم ( noun ) : significance
✅️ صفت ( adjective ) : significant
✅️ قید ( adverb ) : significantly
Importance
اهمیت
مهم بودن
تو پژوهش های آماری به "معنادار" بودن ترجمه میشه
بار
معنامندی، دلالت
اهمیت
معناداری
با معنی بودن
1. اهمیت، قدر
2. مفهوم
با اعتبار
مهم بودن، با اعتبار
The significance of language
Importance
اهمیت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس