signatory

/ˈsɪɡnəˌtɔːri//ˈsɪɡnətr̩i/

معنی: صاحب امضاء، امضاء کننده، امضایی
معانی دیگر: امضا کننده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: having signed and thus accepted an agreement as binding, esp. an international agreement.
اسم ( noun )
حالات: signatories
• : تعریف: one who has signed and accepted the terms of a document.

جمله های نمونه

1. The document must be signed by an authorized signatory of the company.
[ترجمه گوگل]سند باید توسط امضاء کننده مجاز شرکت امضا شود
[ترجمه ترگمان]این سند باید توسط امضا کننده مجاز شرکت امضا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The UK is a signatory to the Berne convention.
[ترجمه گوگل]بریتانیا یکی از امضاکنندگان کنوانسیون برن است
[ترجمه ترگمان]انگلستان یکی از امضاکنندگان پیمان برن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Britain is a signatory to the convention.
[ترجمه گوگل]بریتانیا یکی از امضاکنندگان این کنوانسیون است
[ترجمه ترگمان]بریتانیا یکی از امضاکنندگان پیمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I thought that the hon. Gentleman was a signatory to the report.
[ترجمه گوگل]من فکر کردم که محترم آقا یکی از امضاکنندگان گزارش بود
[ترجمه ترگمان] فکر می کردم که اون \"هان\" - ه مسئول گزارش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. SCL is a signatory to the Global Mutual Recognition Arrangement for National Measurement Institutes operated by the International Bureau of Weights and Measures.
[ترجمه گوگل]SCL یک امضاکننده ترتیبات شناسایی متقابل جهانی برای مؤسسات اندازه گیری ملی است که توسط دفتر بین المللی وزن ها و اندازه گیری ها اداره می شود
[ترجمه ترگمان]SCL یکی از امضاکنندگان پیمان امنیت جهانی برای موسسات ارزیابی ملی است که توسط اداره بین المللی اوزان و مقیاس ها اداره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Haiti becomes a signatory to the Buenos Aires copyright treaty.
[ترجمه گوگل]هائیتی یکی از امضاکنندگان معاهده حق چاپ بوئنوس آیرس است
[ترجمه ترگمان]هائیتی یکی از امضاکنندگان پیمان حق کپی رایت بوینوس آیرس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The specimen signature cards for the new authorized signatory ( ies ) are enclosed for your file.
[ترجمه گوگل]نمونه کارت‌های امضا برای امضاکننده (های) مجاز جدید برای پرونده شما ضمیمه شده است
[ترجمه ترگمان]کارت های امضا نمونه برای امضا کننده مجاز جدید برای فایل شما ضمیمه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. a signatory of the Declaration of Independence.
[ترجمه گوگل]امضاء کننده اعلامیه استقلال
[ترجمه ترگمان]یکی از امضاکنندگان اعلامیه استقلال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Each Signatory shall have a financial interest in the Organization in proportion to its investment share which shall be determined in accordance with the Operating Agreement.
[ترجمه گوگل]هر امضاکننده به نسبت سهم سرمایه‌گذاری خود که طبق موافقتنامه عملیاتی تعیین می‌شود، دارای منافع مالی در سازمان خواهد بود
[ترجمه ترگمان]هر یک از طرفین باید نسبت به سهم سرمایه گذاری خود که مطابق با قرارداد اجرایی تعیین خواهد شد بهره مالی در این سازمان داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Costa Rica becomes a signatory to the Buenos Aires copyright treaty.
[ترجمه گوگل]کاستاریکا یکی از امضاکنندگان معاهده حق چاپ بوئنوس آیرس است
[ترجمه ترگمان]کاستاریکا به یکی از امضاکنندگان پیمان حق کپی رایت بوینوس آیرس تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. "Signatory" means either a Party or an entity designated in accordance with Article 2, for which the Operating Agreement has entered into force.
[ترجمه گوگل]«امضاکننده» به معنای یک طرف یا نهادی است که طبق ماده 2 تعیین شده است و موافقتنامه عملیاتی برای آن لازم‌الاجرا شده است
[ترجمه ترگمان]\"Signatory\" به معنای یک حزب یا یک نهاد تعیین شده مطابق با ماده ۲ است، که در آن قرارداد اجرایی وارد عمل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The SCL is a signatory to the Global Mutual Recognition Arrangement for National Measurement Institutes operated by the International Bureau of Weights and Measures.
[ترجمه گوگل]SCL یک امضاکننده ترتیبات شناسایی متقابل جهانی برای مؤسسات اندازه گیری ملی است که توسط دفتر بین المللی وزن ها و اندازه گیری ها اداره می شود
[ترجمه ترگمان]The یکی از امضاکنندگان پیمان امنیت جهانی برای موسسات ارزیابی ملی است که توسط اداره بین المللی اوزان و مقیاس ها اداره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Any concession made to one signatory country has to be extended to all.
[ترجمه گوگل]هر امتیازی که به یک کشور امضاکننده داده شود باید به همه تعمیم یابد
[ترجمه ترگمان]هر گونه امتیازی که به یک کشور امضا کننده داده شود باید به همه گسترش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. All signatory countries will hold a meeting today, attended by the ministers of foreign affairs.
[ترجمه گوگل]همه کشورهای امضاکننده امروز نشستی با حضور وزرای امور خارجه برگزار خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]تمامی کشورهای امضا کننده امروز جلسه ای را با حضور وزرای امور خارجه برگزار خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Any Signatory may upon such notification request an immediate meeting of the Committee.
[ترجمه گوگل]هر امضاکننده می‌تواند پس از چنین اطلاعیه‌ای درخواست تشکیل جلسه فوری کمیته را داشته باشد
[ترجمه ترگمان]هر گونه توضیحی ممکن است به درخواست یک جلسه فوری از کمیته برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صاحب امضاء (اسم)
signatory

امضاء کننده (صفت)
signatory

امضایی (صفت)
signatory

تخصصی

[حقوق] امضاء کننده

انگلیسی به انگلیسی

• having signed and endorsed a document
signer, one who has signed and endorsed a document
the signatories of an official document are the people who sign it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم sign
📌 این ریشه، معادل "mark" یا "seal" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "mark" یا "seal" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 assign: To mark or sign someone for a specific task
🔘 assignation: A secret meeting marked by mutual agreement
🔘 consign: To seal or sign something into someone's care
🔘 designation: A name or title that marks identification
🔘 resignation: The act of signing off from a position willingly
🔘 significant: Marked as important or meaningful
🔘 design: To create or mark a plan
🔘 signal: A sign used to convey a message
🔘 assignment: A task or role marked for someone to complete
🔘 consignment: Goods sealed or marked for delivery
🔘 designate: To officially mark or assign a role
🔘 insignia: A badge or mark showing rank or position
🔘 insignificant: Not marked as worthy of attention
🔘 resign: To sign off and leave a position
🔘 sign: A mark or symbol representing something
🔘 signatory: A person who signs an official document
🔘 signature: A personal mark or sign for identification
🔘 signet: A seal used to officially mark documents
🔘 significance: The quality of being marked as important
🔘 signification: The meaning expressed by a sign
🔘 signify: To mark or denote meaning

signatory ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: امضاکننده
تعریف: شخصی که متن را امضا می‏کند
صاحب منصبان - حق رای داران - بزرگان - مدیران ارشد
امضا کننده

بپرس