signaling

/ˈsɪɡnəlɪŋ//ˈsɪɡnəlɪŋ/

علامت دهی

جمله های نمونه

1. The display will flash "L," signaling the user to change the batteries.
[ترجمه گوگل]صفحه نمایش "L" را چشمک می زند و به کاربر سیگنال می دهد که باتری را تغییر دهد
[ترجمه ترگمان]صفحه نمایش \"L\" را فایر خواهد کرد که به کاربر علامت می دهد تا باتری ها را تغییر دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The beach community tightened law enforcement, signaling that college students weren't welcome during spring break.
[ترجمه گوگل]جامعه ساحلی، اجرای قانون را تشدید کرد و نشان داد که دانشجویان در طول تعطیلات بهار استقبال نمی‌شوند
[ترجمه ترگمان]جامعه ساحلی اجرای قانون را تشدید کرد و اشاره کرد که دانشجویان کالج در طی تعطیلات بهار مورد استقبال قرار نگرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This is certainly a novel method of signaling fair-mindedness on the eve of serious federal policy negotiations.
[ترجمه گوگل]این مطمئناً یک روش جدید برای نشان دادن انصاف در آستانه مذاکرات جدی سیاست فدرال است
[ترجمه ترگمان]این قطعا روشی جدید برای signaling fair در آستانه مذاکرات جدی سیاست فدرال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He'd been signaling his desire to leave for over a year.
[ترجمه گوگل]او بیش از یک سال بود که تمایل خود را برای رفتن نشان داده بود
[ترجمه ترگمان]او به او اشاره کرده بود که یک سال از اینجا برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mitchell was shocked to see the man signaling him with sly winks.
[ترجمه گوگل]میچل از دیدن مردی که با چشمک های حیله گرانه به او اشاره می کرد، شوکه شد
[ترجمه ترگمان]می چل از دیدن این مرد یکه خورد و چشمک شیطنت آمیزی زد، یکه خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And investors are signaling their belief that it will ultimately pull the economy out of a four-year slump.
[ترجمه گوگل]و سرمایه گذاران اعتقاد خود را نشان می دهند که در نهایت اقتصاد را از رکود چهار ساله خارج می کند
[ترجمه ترگمان]و سرمایه گذاران عقیده خود مبنی بر اینکه این کشور در نهایت اقتصاد را از رکود اقتصادی چهار ساله به بیرون می کشد، نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These signaling molecules are called neurotransmitters because they transmit messages between neurons.
[ترجمه گوگل]این مولکول‌های سیگنال‌دهنده، انتقال‌دهنده‌های عصبی نامیده می‌شوند، زیرا پیام‌هایی را بین نورون‌ها منتقل می‌کنند
[ترجمه ترگمان]این مولکول های علامت دهی عصبی نامیده می شوند چون پیام ها بین نورون ها را انتقال می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That idiot changed lanes without signaling.
[ترجمه گوگل]اون احمق بدون علامت دادن مسیر رو عوض کرد
[ترجمه ترگمان] اون احمق بدون علامت دادن مسیرش رو عوض کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Juwan Howard is fined for signaling his degree of respect for the refs, on a scale of 1 to
[ترجمه گوگل]جووان هاوارد به دلیل ابراز احترام به داوران در مقیاس 1 تا جریمه شد
[ترجمه ترگمان]Juwan هوارد برای علامت دادن درجه احترام به the جریمه شد، در مقیاسی از ۱ تا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Objective Comprehensive understanding of signaling pathways involved in the biological process of colorectal adenoma - carcinoma transition.
[ترجمه گوگل]هدف درک جامع مسیرهای سیگنال دهی درگیر در فرآیند بیولوژیکی آدنوم کولورکتال - انتقال کارسینوم
[ترجمه ترگمان]هدف شناخت جامع مسیرهای سیگنال دهی درگیر در فرآیند بیولوژیکی گذار adenoma - carcinoma
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Switches have a signaling channel between them called the Network-to-Network Interface (NNI).
[ترجمه گوگل]سوئیچ ها دارای یک کانال سیگنالینگ بین خود هستند که به آن رابط شبکه به شبکه (NNI) می گویند
[ترجمه ترگمان]سوییچ ها یک کانال سیگنال دهی بین آن ها دارند که واسط شبکه به شبکه نامیده می شوند (NNI)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. According to Signaling Theory, dividend is an effective signal for company to transmit its inside information.
[ترجمه گوگل]بر اساس تئوری سیگنالینگ، سود سهام یک سیگنال موثر برای شرکت برای انتقال اطلاعات داخلی خود است
[ترجمه ترگمان]طبق نظریه سیگنال دهی، سود تقسیمی سیگنال موثر برای شرکت جهت انتقال اطلاعات داخلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There are many different kinds of PSTN signaling, including signaling between local exchanges.
[ترجمه گوگل]انواع مختلفی از سیگنال دهی PSTN از جمله سیگنال دهی بین مبادلات محلی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]انواع مختلفی از سیگنال دهی PSTN از جمله سیگنال دهی بین بازارهای محلی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The routing label is used by the signaling message handling operations for the delivery operation.
[ترجمه گوگل]برچسب مسیریابی توسط عملیات مدیریت پیام سیگنالینگ برای عملیات تحویل استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]برچسب مسیریابی توسط سیگنال دهی پیام برای عملیات تحویل استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[برق و الکترونیک] سیگنال دهی 1. عمل اعلام کردن ارسال شدن سیگنال اطلاعات به طرف گیرنده ی مدار مخابراتی . 2. ارسال اطلاعات کنترلی یا وضعیت بین سیستمهای سوییچینگ تلفن که به شکل بیتهای مشخص شده یا کانالهایی از اطلاعات وارد شده به خط انتقال داده های صوتی است.

انگلیسی به انگلیسی

• act of communicating through the use of signals; indication, act of gesturing, act of beckoning

پیشنهاد کاربران

معنی "به نظر رسیدن" هم میده
پیام رسانی
سیگنال دهی
اشاره دادن
Cell signaling: پیام رسانی سلولی
نشانه گذاری

بپرس