• : تعریف: an act or instance of seeing, esp. the observation of something unusual or sought after.
جمله های نمونه
1. This sighting occurred during my dive to a sunken wreck off Sardinia.
[ترجمه گوگل]این مشاهده در حین شیرجه من به سمت یک غرق شده در سواحل ساردینیا رخ داد [ترجمه ترگمان]این اتفاق در حین شیرجه زدن به یک کشتی غرق شده از جزیره ساردین، به ذهنش خطور کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. This is the first sighting of this particularly rare bird in this country.
[ترجمه گوگل]این اولین بار است که این پرنده به خصوص کمیاب در این کشور مشاهده می شود [ترجمه ترگمان]این اولین دیدن این پرنده نادر در این کشور است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. This was the first sighting of the comet for 1 000 years.
[ترجمه Harry Heap] این نخستین رویت ( دیده شدن ) ستاره دنباله دار در هزار سال گذشته بود.
|
[ترجمه گوگل]این اولین مشاهده دنباله دار برای 1000 سال بود [ترجمه ترگمان]این نخستین نشانه ستاره دنباله دار برای ۱۰۰۰ سال بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. This was not your familiar sighting at a Washington think tank on K Street here.
[ترجمه گوگل]این مشاهده آشنای شما در یک اتاق فکر واشنگتن در خیابان K اینجا نبود [ترجمه ترگمان]این، دیدن تو در یکی از تانک های \"واشنگتن\" در خیابان \" ک \" (ک)در واشنگتن نبود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Amy, sighting from eighty yards away across open terrain, shot hers a little too far behind the shoulder.
[ترجمه گوگل]امی که از هشتاد یارد دورتر در زمینی باز دیده می شد، کمی بیش از حد پشت شانه اش شلیک کرد [ترجمه ترگمان]ای می، که از هشتاد متر دورتر از محوطه روی زمین دیده بود، او را کمی دورتر از پشت سرش شلیک کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He hurried on, sighting Clare and Underwood in the distance just turning off the main road up the hill.
[ترجمه گوگل]او با عجله ادامه داد و کلر و آندروود را از دور دید که از جاده اصلی بالای تپه خارج شده بودند [ترجمه ترگمان]او با عجله به راه افتاد و کلیر و آندروود را دید که دور از جاده اصلی جاده اصلی را روشن کرده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. We've got a sighting of a similar man seen in the Elmtree pub in Chiseldon.
[ترجمه گوگل]ما مردی مشابه را در میخانه Elmtree در Chiseldon مشاهده کردیم [ترجمه ترگمان]ما شاهدی مشابه داریم که در کافه Elmtree در Chiseldon دیده می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. But after a sighting there is also a sense of loss, anti you must stand bereft, searching the empty sky.
[ترجمه گوگل]اما پس از مشاهده، احساس از دست دادن نیز وجود دارد، ضد شما باید بی حال بایستید و آسمان خالی را جستجو کنید [ترجمه ترگمان]اما پس از یک رویت، نوعی از دست دادن هم وجود دارد، شما باید در مقابل خود بایستید و آسمان خالی را جستجو کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I am trying to get a sighting of them eating cornflakes and drinking twelve - fourteen - sixteen nineteen bottles of wine.
[ترجمه گوگل]من سعی می کنم ببینم آنها در حال خوردن کورن فلکس و نوشیدن دوازده - چهارده - شانزده بطری شراب هستند [ترجمه ترگمان]من دارم سعی می کنم غذایی از آن ها بخورم و شیر cornflakes را بخورم و دوازده شانزده بطری شراب بنوشم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Each sighting results in the discovery of either a female axis or white-tailed deer.
[ترجمه گوگل]هر مشاهده منجر به کشف یک محور ماده یا گوزن دم سفید می شود [ترجمه ترگمان]هر رویت، منجر به کشف یا کشف یک گوزن نر یا گوزن دم سفید می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Where was the latest sighting?
[ترجمه گوگل]آخرین مشاهده کجا بود؟ [ترجمه ترگمان]آخرین بار کجا دیده شده؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The only other sighting we've had was a farm worker who thought he saw the car up towards Cumbermound about nine.
[ترجمه گوگل]تنها مشاهدۀ دیگری که داشتیم یک کارگر مزرعه بود که فکر میکرد ماشین را به سمت کامبرموند حدود 9 دیده است [ترجمه ترگمان]تنها دیگری که دیده بود یک کارگر مزرعه بود که فکر می کرد اتومبیل را حدود ساعت ۹ می بیند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Each time there's a local sighting I usually find an excuse to go out and try to discover it myself.
[ترجمه گوگل]هر بار که یک منظره محلی وجود دارد، معمولاً بهانه ای برای بیرون رفتن و تلاش برای کشف آن پیدا می کنم [ترجمه ترگمان]هر بار یک بهانه محلی وجود دارد که من معمولا بهانه ای پیدا می کنم که بیرون بروم و سعی کنم خودم آن را کشف کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Numbers and peak dates vary annually, the sighting of large movements being closely correlated with the occurrence of south-easterly winds.
[ترجمه گوگل]اعداد و تاریخ اوج سالانه متفاوت است، مشاهده حرکات بزرگ ارتباط نزدیکی با وقوع بادهای جنوب شرقی دارد [ترجمه ترگمان]تعداد و زمان اوج هر ساله متفاوت است، دیدن جنبش های بزرگ که ارتباط نزدیکی با وقوع باده ای جنوب شرقی دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• act of seeing; act of locating in a viewfinder a sighting of something is an occasion on which it is seen, often only for a short time.