sighted

/ˈsaɪtəd//ˈsaɪtɪd/

(در ترکیب) - بین، - اندیش، - نگر، بینا، دارای قوه ی باصره، درجه دار، دیددار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: able to see; having sight.
متضاد: blind, sightless

(2) تعریف: having sight of a specified kind (usu. used in combination).

- clear-sighted
[ترجمه گوگل] روشن بین
[ترجمه ترگمان] روشن بین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- nearsighted
[ترجمه گوگل] نزدیک بین
[ترجمه ترگمان] نزدیک بین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a whale was sighted on the port bow
در زاویه ی چهل و پنج درجه ی سینه ی چپ،نهنگی دیده شد.

2. yesterday, two whales were sighted on this coast
دیروز دو نهنگ در این ساحل دیده شد.

3. We had sighted the vessel and were following it.
[ترجمه گوگل]ما کشتی را دیده بودیم و آن را تعقیب می کردیم
[ترجمه ترگمان]ما کشتی را دیده بودیم و به دنبال آن بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In the distance the crew sighted land.
[ترجمه گوگل]در دوردست خدمه زمین را دیدند
[ترجمه ترگمان]در فاصله دور خدمه زمین را دیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The submarine submerged when enemy planes were sighted.
[ترجمه گوگل]زیردریایی با مشاهده هواپیماهای دشمن به زیر آب رفت
[ترجمه ترگمان]زیردریایی زمانی که هواپیماهای دشمن sighted زیر آب فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After 21 days at sea, we sighted land.
[ترجمه گوگل]پس از 21 روز در دریا، زمین را دیدیم
[ترجمه ترگمان]پس از ۲۱ روز در دریا، ما زمین را دیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. After twelve days at sea, they sighted land. WHICH WORD?
[ترجمه گوگل]پس از دوازده روز در دریا، آنها خشکی را دیدند کدام کلمه؟
[ترجمه ترگمان]بعد از دوازده روز دریا، آن ها سرزمین را تماشا کردند چه حرفی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The security forces sighted a group of young men that had crossed the border.
[ترجمه گوگل]نیروهای امنیتی گروهی از مردان جوان را که از مرز عبور کرده بودند، مشاهده کردند
[ترجمه ترگمان]نیروهای امنیتی گروهی از مردان جوانی را که از مرز عبور کرده بودند، مشاهده کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. After five days at sea, we sighted land.
[ترجمه گوگل]پس از پنج روز در دریا، زمین را دیدیم
[ترجمه ترگمان]بعد از پنج روز در دریا زمین را دیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A near - sighted person cannot focus accurately on distant objects.
[ترجمه گوگل]یک فرد نزدیک بین نمی تواند به طور دقیق روی اشیاء دور تمرکز کند
[ترجمه ترگمان]یک فرد نزدیک به sighted نمی تواند به دقت بر روی اشیا دور تمرکز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Several rare birds have been sighted in the area.
[ترجمه گوگل]چندین پرنده کمیاب در این منطقه مشاهده شده است
[ترجمه ترگمان]چندین پرنده نادر در این منطقه دیده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Each blind student was paired with a sighted student.
[ترجمه گوگل]هر دانش آموز نابینا با یک دانش آموز بینا جفت شد
[ترجمه ترگمان]هر دانش آموز نابینا با یک دانش آموز sighted جفت می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Crewmen aboard the tanker sighted a ship in distress off the coast of Senegal.
[ترجمه گوگل]خدمه تانکر کشتی را در حال مضطرب در سواحل سنگال مشاهده کردند
[ترجمه ترگمان]کشتی هایی که در کشتی هستند، کشتی را در فلاکت ساحل سنگال دیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. After three days at sea, we sighted land.
[ترجمه گوگل]پس از سه روز در دریا، زمین را دیدیم
[ترجمه ترگمان]بعد از سه روز در دریا زمین را دیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• having vision, able to see; having vision of a certain type (i.e. nearsighted)
sighted people are not blind.
see also far-sighted, long-sighted, short-sighted.
see also sight.

پیشنهاد کاربران

Sight اگه فعل باشه، درست هم معنی است با See. فقط یه کم تفاوت داره. فرقشش اینه که Sight دیدن چیزی که زیاد دیده نمیشه و به ندرت دیده میشه. اون نوع دیده شدن را میگن که دنبال یک چیز کلی گشتی و وقتی دیدیش و پیداش کردی میتونی بگی Sighted که شبیت Spotted هست.
...
[مشاهده متن کامل]

Sight رو میشه اینطوری ترجمه کرد:
رویت شدن - دیده شدن - دیدن
مثال:
◀️ Infantry sighted : پیاده نظام رویت شد ( برای دشمن )

در مورد بینایی:
Short/near sighted نزدیک بین
long/far sighted دوربین

بپرس