sigh

/ˈsaɪ//saɪ/

معنی: اه، افسوس خوردن، اه حسرت کشیدن، اه کشیدن
معانی دیگر: آه کشیدن، صدایی شبیه آه ایجاد کردن، حسرت خوردن، با غم و حسرت گذراندن، صدای آه مانند، دریغ، آوخ

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: sighs, sighing, sighed
(1) تعریف: to exhale with a long, audible puff of breath, as from sorrow or weariness.

(2) تعریف: of wind or the like, to make a similar sound.

(3) تعریف: to yearn or grieve for something.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to express with, or as though with, a sigh.

- She sighed her relief.
[ترجمه اوس‌موسی] او نفس راحتی کشید
|
[ترجمه گوگل] آهی آسوده کشید
[ترجمه ترگمان] او اهی ازسر آسودگی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: the sound or act of sighing.

جمله های نمونه

1. a sigh of relief
نفس راحت

2. to sigh the night away
شب را با غم و افسوس طی کردن

3. his eloquent sigh upon seeing his lover
آه گویای او هنگام دیدن معشوق

4. hassan uttered a sigh of relief
حسن نفس راحتی کشید.

5. homa fetched a deep sigh
هما آه ژرفی کشید.

6. exhale (or draw) a sigh
آه کشیدن

7. the motor stopped with a sigh
موتور با صدای آه مانندی از کار افتاد.

8. he took his shoes off and heaved a deep sigh
او کفش های خود را درآورد و آه ژرفی کشید.

9. We all breathed a sigh of relief when he left.
[ترجمه گوگل]وقتی او رفت همگی نفس راحتی کشیدیم
[ترجمه ترگمان]وقتی از آنجا رفت همه ما نفس راحتی کشیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He bit back a sigh of impatience.
[ترجمه گوگل]آهی از بی تابی را پس زد
[ترجمه ترگمان]او اهی ازسر بی حوصلگی عقب کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The young cashier gave a patient sigh.
[ترجمه گوگل]صندوقدار جوان به بیمار آهی کشید
[ترجمه ترگمان]صندوق دار جوان آهی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He gave an ecstatic sigh of happiness.
[ترجمه گوگل]آهی از خوشحالی به وجد آورد
[ترجمه ترگمان]آهی حاکی از خوشحالی از شادی برکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There was an audible sigh of relief when the news came through that nobody was hurt.
[ترجمه گوگل]وقتی خبر رسید که کسی صدمه ندیده، آه آسوده ای شنیده می شود
[ترجمه ترگمان]وقتی خبر رسید که کسی آسیب نمی بیند، اهی ازسر آسودگی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She kicked off her shoes with a sigh.
[ترجمه گوگل]با آهی کفش هایش را در آورد
[ترجمه ترگمان]با آه آه کشید و کفش هایش را درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She gave an audible sigh of relief.
[ترجمه گوگل]آهی شنیدنی از آسودگی کشید
[ترجمه ترگمان]نفس راحتی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Meer let out his breath in a long sigh.
[ترجمه گوگل]میر در یک آه طولانی نفسش را بیرون داد
[ترجمه ترگمان]و نفس عمیقی کشید و نفسش را در سینه حبس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. 'Thank goodness for that!' she said with a sigh of relief.
[ترجمه گوگل]"خدا را شکر برای آن!" او با نفس راحتی گفت
[ترجمه ترگمان]خدا را شکر! با آهی حاکی از آسودگی گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. She gave a sigh of resignation.
[ترجمه گوگل]او نفسی از استعفا کشید
[ترجمه ترگمان]او آهی حاکی از تسلیم و رضا داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اه (اسم)
aspiration, sigh, suspiration

افسوس خوردن (فعل)
rue, sigh, bemoan, regret

اه حسرت کشیدن (فعل)
sigh

اه کشیدن (فعل)
sigh, suspire

انگلیسی به انگلیسی

• loud exhalation which expresses relief or sorrow or other emotions; sighing sound, sound of rushing air
exhale loudly in relief or sorrow; make a sighing sound; yearn, long for
when you sigh, you let out a deep breath as a way of expressing feelings such as disappointment, tiredness, or pleasure. verb here but can also be used as a count noun. e.g. with a sigh, he rose and walked away.

پیشنهاد کاربران

Sighs and complaints
آه ها و ناله ها
آه
مثال: She let out a deep sigh of relief.
او یک آه عمیق از آسایش انداخت.
هعی
هعیییی
آه کشیدن
آه کشیدن/نفس راحت ( نفسی عمیق به منظور ابراز غم، تسکین و لذت بردن ) .
نفس عمیق کشیدن ( از شادی یا لذت )
آه کشیدن ( از غم یا خستگی )
زوزه کشیدن باد
Verb - intransitive:
۱ - آه کشیدن ( به دلیل خستگی، نامیدی و یا افسردگی )
به عنوان نمونه :
Well, there’s nothing we can do about it now, ’ she sighed
۲ - زوزه کشیدن باد ( صدای بلند و کشیده وزش باد )
...
[مشاهده متن کامل]

به عنوان نمونه :
The wind sighed in the trees
Noun - countable :
آه
افسوس
صدایِ آه کشیدن
به عنوان نمونه :
She let out a sigh of impatience

منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/sigh
breath out slowly, exhale
آهدَمیدن.
صدای نفس کشیدن و یا آه کشیدن
آه کشیدن
افسوس خوردن
افسوس
حسرت کشیدن
همه اینا میشه یا یه چیزی تو این مایه ها
علامت
1. اه و افسوس ( کشیدن )
2. وزیدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس