اسم جمع ( plural noun )
• (1) تعریف: that which remains after something has been sifted.
• (2) تعریف: that which has been or seems to have been sifted.
- Siftings of confetti fell upon the parade.
[ترجمه گوگل] الک هایی از کنفتی روی رژه افتاد
[ترجمه ترگمان] Siftings از کاغذ رنگی روی رژه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] Siftings از کاغذ رنگی روی رژه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید