siftings

/sɪftɪŋz//sɪftɪŋz/

هر چیز سرند شده، از سرند افتاده، پاشیده، نخاله

بررسی کلمه

اسم جمع ( plural noun )
(1) تعریف: that which remains after something has been sifted.

(2) تعریف: that which has been or seems to have been sifted.

- Siftings of confetti fell upon the parade.
[ترجمه گوگل] الک هایی از کنفتی روی رژه افتاد
[ترجمه ترگمان] Siftings از کاغذ رنگی روی رژه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس