sift

/ˈsɪft//sɪft/

معنی: الک کردن، وارسی کردن، غربال کردن، بیختن
معانی دیگر: سرند کردن، از صافی گذراندن، جدا کردن، سوا کردن، (سرند کردن و) پاشیدن، بررسی و گزینش کردن، سبک سنگین کردن، (مجازی) حلاجی کردن، متمایز کردن، (از سرند یا صافی) رد شدن، بیرون یا درون ریختن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: sifts, sifting, sifted
(1) تعریف: to pass or force through a sieve in order to retain or break up the larger parts.
مترادف: bolt, screen, sieve
مشابه: cull, filter, filtrate, pan, rack, refine, separate, strain

(2) تعریف: to spread or sprinkle using, or as though using, a sieve.
مترادف: scatter, spread, sprinkle
مشابه: bolt, disperse, distribute, spray, strew, winnow

- The child sifted sand over her toes.
[ترجمه گوگل] کودک شن و ماسه را روی انگشتان پاهایش الک کرد
[ترجمه ترگمان] کودک روی پنجه پا شن ها را وارسی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to search through or question with close attention.
مترادف: comb, examine, scan, scrutinize, winnow
مشابه: analyze, evaluate, explore, inspect, investigate, peruse, question, ransack, rummage, search, study

- They sifted the evidence for clues.
[ترجمه گوگل] آنها شواهد را برای سرنخ ها غربال کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها مدارک را به خاطر سرنخ بررسی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: sifter (n.)
(1) تعریف: to pass something through a sieve.
مترادف: sieve
مشابه: filter, filtrate, pan, percolate, strain

(2) تعریف: to scatter or fall from, or as though from, a sieve.
مترادف: effuse, scatter, sprinkle
مشابه: dispel, disperse, splash, splatter, spread

- Snow sifted onto the housetops.
[ترجمه گوگل] برف روی بام خانه ها الک شد
[ترجمه ترگمان] برف onto را وارسی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to examine something in great detail.
مترادف: delve, explore, probe
مشابه: hunt, investigate, research, rummage, search

- She sifted through the report looking for errors.
[ترجمه گوگل] او گزارش را بررسی کرد و به دنبال خطا بود
[ترجمه ترگمان] او گزارش را بررسی کرد و به دنبال اشتباه ات گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to sift crushed watermelon through a nylon cloth
هندوانه ی خرد کرده را با پارچه ی نایلونی صافی کردن

2. to sift fine grains from the coarse
دانه های ریز را از دانه های درشت جدا کردن

3. to sift flour
آرد بیختن

4. to sift sugar on a cake
روی کیک شکر پاشیدن

5. their job was to sift out truth from propaganda
کار آنها این بود که واقعیات را از تبلیغات متمایز کنند.

6. information is of little importance unless you know how to sift it
اطلاعات ارزش چندانی ندارد مگر اینکه بدانی چگونه آن را حلاجی کنی.

7. Computers are being used to sift the information.
[ترجمه گوگل]از کامپیوترها برای غربال کردن اطلاعات استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]کامپیوترها برای وارسی اطلاعات مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We will sift every scrap of evidence.
[ترجمه گوگل]ما هر تکه شواهدی را غربال خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]ما همه مدارک رو بررسی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sift the flour and baking powder into a mixing bowl.
[ترجمه گوگل]آرد و بکینگ پودر را در کاسه ای الک کنید
[ترجمه ترگمان]آرد و پودر را در یک کاسه بریزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sift the flour and baking powder into a medium-sized mixing bowl.
[ترجمه گوگل]آرد و بکینگ پودر را در یک کاسه متوسط ​​الک کنید
[ترجمه ترگمان]پودر و پودر را به یک کاسه مخلوط با اندازه متوسط تبدیل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sift the flour and salt into a bowl.
[ترجمه گوگل]آرد و نمک را در ظرفی الک کنید
[ترجمه ترگمان]آرد و نمک را در یک کاسه خالی کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The police are trying to sift out the genuine warnings from all the hoax calls they have received.
[ترجمه گوگل]پلیس در تلاش است تا اخطارهای واقعی را از تمام تماس های دروغینی که دریافت کرده است حذف کند
[ترجمه ترگمان]پلیس در حال تلاش برای بررسی هشدارهای واقعی از همه تلفن های همراه است که دریافت کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Put the flour through a sieve to sift out the lumps.
[ترجمه گوگل]آرد را در الک بریزید تا گلوله ها الک شوند
[ترجمه ترگمان]آرد را در غربال بگذار تا the را الک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Police officers have continued to sift through the wreckage following yesterday's bomb attack.
[ترجمه گوگل]پس از حمله بمب دیروز، افسران پلیس به غربال کردن لاشه ها ادامه دادند
[ترجمه ترگمان]افسران پلیس پس از حمله بمب گذاری روز گذشته به وارسی لاشه هواپیما ادامه دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. After my father's death, I had to sift through all his papers.
[ترجمه گوگل]بعد از مرگ پدرم مجبور شدم تمام اوراق او را غربال کنم
[ترجمه ترگمان]بعد از مرگ پدرم، مجبور شدم همه papers رو الک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

الک کردن (فعل)
garble, bunt, screen, sieve, sift

وارسی کردن (فعل)
investigate, sift

غربال کردن (فعل)
riddle, sieve, sift, winnow

بیختن (فعل)
sift

تخصصی

[کامپیوتر] انتخاب کردن
[نساجی] الک کردن - بیختن

انگلیسی به انگلیسی

• break up the larger parts by passing through a sieve; sprinkle, scatter, disperse; examine with great care, investigate; be filtered, be sieved
if you sift a powder-like substance such as flour or sand, you put it through a sieve to remove large lumps.
if you sift through something such as evidence, you examine it thoroughly.

پیشنهاد کاربران

Sifter american : الک
Sieve english : الک
الک کردن
غربال کردن
جدا کردن چیزی از سایر چیزهای دیگر
to make a close examination of something
چیزی را از نزدیک بررسی و آزمایش کردن
The police are carefully sifting the evidence
I had to sift through all my papers
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/sift
strain out
کنکاش کردن
زیر و رو کردن

Sift Through
. sift something through something: to make something pass through something such as a sieve
. sift through something: to examine all parts of something

بپرس