sideshow

/ˈsaɪdˌʃoʊ//ˈsaɪdʃəʊ/

معنی: موضوع فرعی، نمایش فرعی، انحراف اتفاقی
معانی دیگر: نمایش جنبی (بویژه در سیرک)، نمایش فرعی، موضوع فرعی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small exhibition offered to supplement the main attraction, as at a circus.

(2) تعریف: any event or occurrence of comparatively minor importance.

(3) تعریف: an incident or behavior that diverts attention from a more important event.

جمله های نمونه

1. Carol won a large soft toy at a sideshow at the fair.
[ترجمه گوگل]کارول برنده یک اسباب بازی نرم بزرگ در یک نمایشگاه جانبی در نمایشگاه شد
[ترجمه ترگمان]کارول یک اسباب بازی بزرگ در یک نمایش فرعی در بازار برنده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The media still regards women's sport as a sideshow to the main event.
[ترجمه گوگل]رسانه ها هنوز ورزش زنان را به عنوان یک نمایش فرعی برای رویداد اصلی می دانند
[ترجمه ترگمان]رسانه ها هنوز ورزش زنان را یک نمایش فرعی برای رویداد اصلی می دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In the end, the meeting was a sideshow to a political storm that broke Thursday.
[ترجمه گوگل]در نهایت، این نشست نمایشی فرعی برای طوفان سیاسی بود که روز پنجشنبه رخ داد
[ترجمه ترگمان]در پایان، این نشست یک نمایش فرعی از یک طوفان سیاسی بود که روز پنج شنبه شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The initial conflict was a mere sideshow compared with the World War that followed.
[ترجمه گوگل]درگیری اولیه در مقایسه با جنگ جهانی پس از آن یک نمایش فرعی صرف بود
[ترجمه ترگمان]درگیری اولیه در مقایسه با جنگ جهانی دوم، یک نمایش فرعی صرف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. McMurphy drew eyes to him like a sideshow barker.
[ترجمه گوگل]مک مورفی مانند پارسای نمایش های جانبی چشم ها را به سوی او جلب کرد
[ترجمه ترگمان]McMurphy مانند یک نمایش فرعی چشم به او دوخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Equality isn't a sideshow, a distraction in the quest for sustainability: it's simply the best way there.
[ترجمه گوگل]برابری یک نمایش فرعی، حواس پرتی در تلاش برای پایداری نیست: این بهترین راه است
[ترجمه ترگمان]برابری یک نمایش فرعی نیست، یک حواس پرتی در تلاش برای پایداری: این تنها بهترین راه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In a way, the presidential race is a sideshow to the real struggle for power in Washington.
[ترجمه گوگل]به نوعی، رقابت ریاست جمهوری یک نمایش فرعی برای مبارزه واقعی برای قدرت در واشنگتن است
[ترجمه ترگمان]به هر حال، رقابت ریاست جمهوری یک نمایش فرعی برای مبارزه واقعی قدرت در واشنگتن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And the struggle is more than a mere sideshow on the right.
[ترجمه گوگل]و مبارزه بیش از یک نمایش فرعی صرف در سمت راست است
[ترجمه ترگمان]و مبارزه بیشتر از یک نمایش فرعی در سمت راست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There is even a sideshow where a large gilt stupa rotates on an electric motor.
[ترجمه گوگل]حتی یک نمایش جانبی وجود دارد که در آن یک استوپای طلایی بزرگ روی یک موتور الکتریکی می چرخد
[ترجمه ترگمان]حتی یک نمایش فرعی در جایی وجود دارد که یک stupa بزرگ طلایی حول یک موتور الکتریکی می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But it is a sideshow - a way to save jobs ( and votes ), not restart the economy.
[ترجمه گوگل]اما این یک نمایش فرعی است - راهی برای نجات مشاغل (و آرا) نه راه اندازی مجدد اقتصاد
[ترجمه ترگمان]اما این یک نمایش فرعی برای نجات دادن مشاغل (و آرا)، و نه راه اندازی مجدد اقتصاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Arsenal contingent will provide an intriguing sideshow in Lisbon.
[ترجمه گوگل]تیم آرسنال یک نمایش فرعی جذاب در لیسبون ارائه خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]تیم آرسنال، یک نمایش فرعی فریبنده را در لیسبون به همراه خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He ended up on a circus sideshow traveling through the country with the big steel pipe that went through his head.
[ترجمه گوگل]او در یک نمایش فرعی سیرک که با لوله فولادی بزرگی که از سرش عبور می کرد در سراسر کشور سفر می کرد، پایان یافت
[ترجمه ترگمان]او به یک سیرک سیار که در سراسر کشور سفر می کرد و لوله فولادی بزرگی که از سرش می گذشت، عبور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. MR. KURZWEIL: Emotion is not some sort of sideshow; there's intelligence and then there's emotion.
[ترجمه گوگل]آقای کورزویل: احساسات نوعی نمایش فرعی نیست هوش و بعد احساس وجود دارد
[ترجمه ترگمان]آقای دارسی، احساسات یک نوع نمایش فرعی نیست، هوش و احساسات هم هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. "I will not let any theatrics or sideshow keep us from doing what we're here to do," she said.
[ترجمه گوگل]او گفت: «من اجازه نخواهم داد هیچ نمایش یا نمایش فرعی ما را از انجام کاری که برای انجام آن اینجا هستیم باز دارد
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" من اجازه نمایش یا نمایش فرعی برای انجام کاری که در اینجا هستیم را نخواهم داد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موضوع فرعی (اسم)
side issue, sideshow

نمایش فرعی (اسم)
sideshow

انحراف اتفاقی (اسم)
sideshow

تخصصی

[سینما] نمایش جنبی - برنامه فرعی

انگلیسی به انگلیسی

• small performance, secondary performance; something of secondary importance
sideshows are the stalls at a fairground where you can do things such as shooting and throwing darts.
a sideshow is a less important or less significant event or situation related to a larger, more important one that is happening at the same time.
small performance, secondary performance; something of secondary importance

پیشنهاد کاربران

اتفاق جنبی - موضوع کم اهمیت
1. نمایش جانبی 2. رویداد فرعی. واقعه کم اهمیت
مثل side dish که غذای فرعی است
قسمت کوچیکی از یک نمایش یا قسمت کوچیکی از یک اجرا در سیرک که چندانم مهم نیست

بپرس