sidelong

/ˈsaɪdlɒŋ//ˈsaɪdlɒŋ/

معنی: جانبی، یک وری، بطور اریب، در کنار
معانی دیگر: به سوی کنار، کج، زیرچشمی، یک سویه، غیرمستقیم، کنایه آمیز، شیب دار، سراشیب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: directed to one side, as a motion or glance.
متضاد: direct

(2) تعریف: sloping to one side.

(3) تعریف: indirect or veiled.
متضاد: direct

- sidelong hints
[ترجمه گوگل] نکات جانبی
[ترجمه ترگمان] که از گوشه چشم به او اشاره می کرد،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
(1) تعریف: on or toward the side; sideways.

(2) تعریف: indirectly; obliquely.

جمله های نمونه

1. a sidelong glance
نگاه زیرچشمی

2. a sidelong remark
حرف کنایه آمیز

3. She cast a sidelong glance at Fern.
[ترجمه گوگل]او یک نگاه جانبی به فرن انداخت
[ترجمه ترگمان]نگاهی از گوشه چشم به فرن انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He gave her a sidelong glance.
[ترجمه گوگل]نگاهی کناری به او انداخت
[ترجمه ترگمان]از گوشه چشم نگاهی به او انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He gave Oliver a sidelong glance .
[ترجمه گوگل]او یک نگاه جانبی به الیور انداخت
[ترجمه ترگمان]نگاهی زیرچشمی به اولیور انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She couldn't resist a sidelong glance at him.
[ترجمه گوگل]او نمی توانست در برابر یک نگاه جانبی به او مقاومت کند
[ترجمه ترگمان]او نمی توانست از گوشه چشم به او نگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He glanced at her sidelong and smiled.
[ترجمه گوگل]از پهلو به او نگاه کرد و لبخند زد
[ترجمه ترگمان]از گوشه چشم به او نگاه کرد و لبخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She cast a sidelong glance at Eric to see if he had noticed her blunder.
[ترجمه گوگل]او یک نگاه جانبی به اریک انداخت تا ببیند آیا او متوجه اشتباه او شده است یا خیر
[ترجمه ترگمان]نگاهی زیرچشمی به اریک انداخت تا ببیند که اشتباه او را دیده است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He looked sidelong at her with a quick smile, and she frowned and nodded his attention quickly towards the stranger.
[ترجمه گوگل]با لبخندی سریع به او نگاه کرد و او اخم کرد و سریع توجهش را به سمت غریبه تکان داد
[ترجمه ترگمان]با لبخند سریعی به او نگاه کرد و او اخمی کرد و به سرعت سرش را به طرف غریبه تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I cast a sidelong glance, to see if she's noticed.
[ترجمه گوگل]من یک نگاه جانبی انداختم تا ببینم متوجه شده است یا نه
[ترجمه ترگمان]از گوشه چشم نگاهی به اطراف می اندازم تا ببینم آیا متوجه می شود یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Jean-Claude's sidelong half-smile had felt congratulatory.
[ترجمه گوگل]لبخند نیمه کناری ژان کلود باعث تبریک می شد
[ترجمه ترگمان]لبخند کج منقار داشت تبریک می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Tammy gave her sister a sidelong glance and the two started to giggle.
[ترجمه گوگل]تامی نیم نگاهی به خواهرش انداخت و آن دو شروع کردند به قهقهه زدن
[ترجمه ترگمان]تامی با گوشه چشم نگاهی به خواهرش انداخت و شروع به خندیدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She cast a sidelong glance at Fen.
[ترجمه گوگل]او یک نگاه جانبی به فن انداخت
[ترجمه ترگمان]از گوشه چشم نگاهی به Fen انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But a few sidelong glances revealed them to be He-Shes.
[ترجمه گوگل]اما چند نگاه کناری نشان داد که آنها He-Shes هستند
[ترجمه ترگمان]اما چند نگاه زیرچشمی به آن ها نشان می داد که او - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جانبی (صفت)
lateral, sidelong

یک وری (قید)
sidelong, sideling, sideways, slantways, slantwise

بطور اریب (قید)
sidelong, slantways, slantwise

در کنار (قید)
by, beside, alongside, besides, ashore, sidelong

انگلیسی به انگلیسی

• directed to one side; leaning to one side; lying on the side; indirect, oblique
obliquely, sideways, toward the side; on the side
if you look at someone sidelong or if you give them sidelong looks, you look at them out of the corner of your eyes.

پیشنهاد کاربران

بپرس