صفت ( adjective )
مشتقات: sickeningly (adv.)
مشتقات: sickeningly (adv.)
• (1) تعریف: causing or able to cause illness, esp. nausea.
• مترادف: nauseating, nauseous
• مشابه: baneful, noisome, noxious, offensive, pernicious
• مترادف: nauseating, nauseous
• مشابه: baneful, noisome, noxious, offensive, pernicious
- The sickening smell in the room caused even one of the medics to be ill.
[ترجمه گوگل] بوی بد اتاق باعث شد حتی یکی از پزشکان بیمار شود
[ترجمه ترگمان] بوی تهوع آوری اتاق باعث شده بود که یکی از پزشکان مریض شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بوی تهوع آوری اتاق باعث شده بود که یکی از پزشکان مریض شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: disgusting; loathsome; distasteful.
• مترادف: disgusting, execrable, loathsome, offensive, repellent, repugnant, repulsive, revolting, vile
• مشابه: abhorrent, abominable, disagreeable, distasteful, foul, gross, mawkish, nasty, nauseous, noisome, odious, sordid
• مترادف: disgusting, execrable, loathsome, offensive, repellent, repugnant, repulsive, revolting, vile
• مشابه: abhorrent, abominable, disagreeable, distasteful, foul, gross, mawkish, nasty, nauseous, noisome, odious, sordid
- The cruelty with which this child was treated is sickening.
[ترجمه گوگل] ظلم و ستمی که با این کودک انجام شد، بیمار کننده است
[ترجمه ترگمان] بی رحمی این بچه که با آن رفتار می شود تهوع آور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بی رحمی این بچه که با آن رفتار می شود تهوع آور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید