sick up


(انگلیس - خودمانی) قی کردن، بالا آوردن، وامیدن

جمله های نمونه

1. Ruth had frequently sicked up her bottle milk.
[ترجمه گوگل]روت بارها از بطری شیر خود بیمار شده بود
[ترجمه ترگمان]روت بارها شیر خود را بالا آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The baby sicked up a little milk.
[ترجمه پونه] بچه کمی شیر بالا آورد
|
[ترجمه گوگل]بچه کمی شیر مریض شد
[ترجمه ترگمان]بچه شیر کمی شیر در می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The baby sicked up some milk on his aunt's shoulder.
[ترجمه گوگل]بچه کمی شیر روی شانه عمه اش ریخت
[ترجمه ترگمان]بچه شیر را روی شانه خاله اش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Sicked up all over the hideous tangerine carpet.
[ترجمه گوگل]سرتاسر فرش نارنگی افتضاح را خسته کرده است
[ترجمه ترگمان] روی فرش \"نارنگی\" بزرگ شدم (نوعی غذای ژاپنی)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I have lots of vacation and sick up, so it's not a problem, actually.
[ترجمه گوگل]من تعطیلات زیادی دارم و مریض هستم، بنابراین در واقع مشکلی نیست
[ترجمه ترگمان]تعطیلات و تعطیلات زیادی دارم، پس مشکل نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The company will continue to pay the employees, who are off sick up to a maximum number of weeks in any one year dependant on length of service.
[ترجمه گوگل]این شرکت به کارمندانی که مرخصی هستند تا حداکثر چند هفته در هر سال بسته به طول خدمت پرداخت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این شرکت به پرداخت حقوق کارمندان که به حداکثر تعداد هفته ها در هر سال وابسته به طول خدمت می پردازند، ادامه خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس